مسکن زیر تیغ
آمارهای جهانی و مقایسه آن با ایران نشان از آن دارد که در اروپا هر خانواده با پسانداز تنها ده سال از درآمد خود میتواند خانهدار شود زیرا قیمتها در تمام طول این سالهای ذکرشده ثابت هستند اما در کشور ما قضیه فرق میکند زیرا این نمودار زمان سیساله را تعریف میکند که اگر بهای مصالح ساختمانی و خدمات آن ثابت باشد یک نانآور میتواند پس از ذخیره کارکرد خود در این مدت صاحب مسکن شود.
حسن روانشید| البته این نمودار مربوطه به 5 سال پیش است که هنوز قیمت مسکن 375 درصد افزایش نیافته بود. بعضیها طی سالهای سپریشده و از سر خودخواهی و ضدیتهای ناپایدار نسبت به اقدامات و عقاید اقتصادی دیگران نهتنها نتوانستهاند در پست حساس وزارت مسکن و شهرسازی مثمر ثمر باشند بلکه با اعلام صریح در جمع خبرنگاران، مسکن مهر را طرحی مزخرف قلمداد کرده درحالیکه اگر انجام این ریسک بزرگ در دولتهای نهم و دهم رقم نمیخورد امروز بیش از سیصد هزار خانواده سرگردان صاحب مسکن شده بودند تا با این وضعیت گرانی خرید و اجاره ناچار نباشند در کنار پیادهروها و حاشیه شهر چادر بزنند! شاید اگر جانشین متعادلی پس از وزیر دولت یازدهم در امور راه و شهرسازی به فریاد وضعیت نابسامان کمبود مسکن نمیرسید تا تلاش کنند تمام سالهای رکود در این باره را که نوعی مجازات برای مسکن مهر بود، جبران نمایند امروز هم حدود یکصد هزار واحد ساختمان ایجاد شده اما پراکنده را در سطح کشور نداشتیم تا
مرهمی برای زخم عمیق بیخانمانها باشد! شورای نگهبان بعضی از متقاضیان شرکت در انتخابات ریاستجمهوری را بیمنطق به ورطه رد صلاحیت سوق نمیدهد که اگر قوه قضائیه قانون ترک فعل را عطف به ما سبق نماید بسیاری از مسئولان و بخصوص وزیر سابق مسکن و شهرسازی که خود را لایق رئیسجمهور شدن میدانست، مشمول مجازات ترک فعل خواهند شد زیرا در طول وزارت این فرد میتوانست صدها هزار واحد نیمهکاره مسکن مهر را تکمیل و با استفاده از اعتبارات موجود بر اساس درخواست از صندوق ذخیره ملی به ادامه ساختوسازهای تازه بپردازد. اما ترجیحاً همچنان به لجبازی و ستیز با مسکن مهر و طرفداران آن پرداخته و برای خبرنگاران و رسانهها شاخوشانه بکشد و میکروفون یکی از آنها را گرفته و به گوشهای پرتاب نماید! انجام این رفتارها اگرچه گرفته میشود اما در دفتر محاسبات الهی محفوظ است زیرا نفرین اکثر بیخانمانهای فعلی به همراه بانیان آن است که میتوانستند خدمت کنند اما نکردند! امروز اگر زمین هم رایگان باشد و دولت از حقوق خود در شهرداریها و سازمان امور مالیاتی و دیگر مطالبات رایج برای ساخت یک مسکن هم بگذرد اما هزینههای دستمزد و خرید مصالح ساختمانی آنقدر نجومی
شد که هیچ فردی از طبقات متوسطه و پایین جامعه قادر نیست سیمان کیسهای 7 هزار تومان در دولتهای نهم و دهم را شبانه و در بازار سیاه به قیمت یکصد هزار تومان خریداری نماید! آنها زورشان نمیرسد دستمزد کارگر ساختمانی را که تا هشت سال پیش روزانه 25 هزار تومان بدون نهار و برای هشت ساعت کار بود امروز به مبلغ چهارصد هزار تومان همراه با ناهار، میوه و یکساعت خواب بعدازظهر پرداخت کنند! دیگر کمتر کسی میتواند کل هزینه سفتکاری یک بنای هفتاد متری را بابت خرید میلگرد آن از تولید داخلی صرف نماید! بالطبع این سیمان گرانبها که روزگاری کیسهای 7 هزار تومان و یک کمپرسی ماسه نیز با کرایه حمل قیمتی معادل 35 هزار تومان داشت اما امروز به مرز هفتصد هزار تومان رسیده و بهای هر متراژ آپارتمان را در مناطق درجه سه و چهار به متری چهل میلیون تومان افزایش خواهد داد تا همان واحد مسکن مهر ده میلیون تومانی پا را از میلیارد هم بالاتر بگذارد! آهن و سیمان دو رکن اساسی بهمنظور روی پا شدن یک آلونک به نام مسکن است که این روزها در کارخانهها بارگیری و یکسره پای کشتیهای فلهبر و یا مستقیماً بهواسطه تریلرهای ترانزیت به آنسوی مرزها میرود تا ضمن
استفاده از معافیتهای داخلی ازجمله انرژی، آب و نیروی کار ارزان به قیمت جهانی فروخته شود و پول آن نیز همانجا مانده و یا در بازار سیاه ارزها به فروش برسد! و تمامی اینها مستمسکی برای جوانان باشد تا از زیر بار تشکیل خانواده شانه خالی کنند و آنهایی که قبلاً به این عمل پسندیده مبادرت کرده و گرفتار شدهاند آپارتمان دوخوابه اجارهای را تخلیه و چند کیلومتر بالاتر با همان قیمت یکخوابه آن را اختیار کنند زیرا حقوق و درآمدشان کفاف تأمین هزینههای فعلی زندگی مشترک را نمیدهد. راهها دور، سقفها محدود، سفرهها کوچک و بااینحال شیفتهای کاری گاهی به سه نوبت میرسد تا همین مقدار هزینه را بتوان تأمین کرد که امروز شغل ساخت مسکن برای آحاد جامعه زیر تیغ فولاد و سیمان است!
ادامه دارد
ادامه دارد