بیدار شویم و پند از زمانه بگیریم!
میگویند آدم خواب را میشود بیدار کرد اما آنهایی که خودشان را به خواب زدهاند هرگز بیدار نخواهند شد! ب
حسن روانشید- اصفهان امروز: میگویند آدم خواب را میشود بیدار کرد اما آنهایی که خودشان را به خواب زدهاند هرگز بیدار نخواهند شد! بعضی وقتها میتوان با یک سلام به عابر پیادهای که از کنار ما میگذرد و یا راننده اتومبیلی که در پشت چراغقرمز در کنار ما توقف کرده محبت ایجاد کرد و به مخاطب خود آرامش بخشید درحالیکه هیچگونه هزینهای ندارد اما ارزش آنها والاتر از هر هدیه ایست که آن روز به او تقدیم شود. به کجا میرویم که اینگونه از همه ارزشها منفک شدهایم و تنها به خود و آنچه در مخیله داریم میاندیشیم؟ این مسیر را گذشتگان نیز طی کردند اما نه اینگونه که به فکر دیگر نباشند. آن روزها اگر مغازهای چند روز بسته بود مشتریان و اهالی محل خودشان را به خانه صاحب آن میرساندند تا از احوال او جویا شده و اگر گرفتار یا بیمار و یا نیازمند مساعدت است یاریاش کنند، اما امروز حتی به برگه آگهی ترحیمی که روی درب این مغازه نصبشده توجهی ندارند! این راه نیست بلکه بیراههای است که در زندگی این نسل رسوخ کرده تا از هم دیگر منفک شوند و از همه بدتر زمانیست که میدانیم کس یا کسانی نیازمند یاری ما هستند اما خودمان را همچنان به کوچه
علی چپ میزنیم. از یاد بردهایم سفارش ادیبان را که میگویند از مساعدتهای قدمی، قلمی و رقمی غافل نباشید اما همچنان مسیر غفلت را طی میکنیم. به کجا چنین شتابان که چالش همان مشتری همیشگی است که در مقابل همه خانهها میخوابد و به هیچکس اجازه نمیدهد جبر زمانه را دور بزند که این تنها چهارراه زندگی است که دور زدن در آن ممنوع میباشد؟ روز شب میشود و شب به صبح میرسد، همچنان در خم یک کوچه ماندهایم تا مسیری را طی کنیم که به کسب درآمدی تازه و عنوانی برتر ختم شود، سرمان را بالاگرفتهایم و بهسرعت میرویم درحالیکه ازآنچه زیر پایمان خرد میشود خبر نداریم. محرم به اتمام رسید و ماه صفر هم چشم برهم بگذاریم تمام میشود اما کدام قدم را برداشتیم که خیری در آن باشد؟ چه قلمی را بر کاغذ روان نمودیم که گره مشکلی را بگشاید؟ و چه مقدار از داشتههای خود را در اختیار کسی گذاشتهایم تا آبرویش بجا بماند؟ از کدام دوست و آشنا و فامیل که در بستر بیماری افتاده است عیادت نمودیم و در کدامیک از مراسمهای تسلیت به خاطر از دست دادن عزیزی حضور یافتیم و به بازماندگان آن دلداری دادیم؟ همه این غفلتها زاییده همان خم نکردن سر است که درنهایت
جلوی پا دیده نمیشود؟ بعضی از دستگاهها و ارگانهای اداری اگرچه بوی نهاد میدهند اما هنوز هم علیرغم تغییرات بهظاهر تحولی که در آن ایجادشده اما همچنان به خود میاندیشند و از کنار مهمترین اتفاقاتی که میتواند برای دستگاهشان نوعی برند عاطفی باشد بهراحتی میگذرند درحالیکه بلندگوهایشان دم از وفا و صفا میزنند! نزدیک یک ماه از وفات قدیمیترین و شاید اولین گوینده و مجری رسانه ملی اصفهان که سالهای متمادی به این کار اشتغال داشت و سپس برای ادامه خدمت به تهران رفت میگذرد. این گوینده ۹۳ ساله اگرچه نیز در سکوت کامل دار فانی را وداع گفت اما از رسانه ملی اصفهان انتظار میرفت مراسمی ویژه برای او برگزار کنند یا حداقل در یادبودی که به مناسبت هفتمین روز عروجش در قطعه نامآوران برگزار شد مدیرکل این رسانه حضور داشته باشد اما دریغ از بزرگمردی که در غربت از دنیا رفت و در تنهایی تن به خاک سپرد درحالیکه تنها فرزندان و دوستان قدیمی و بازنشستهاش به سوگ او نشستند و فاتحه خواندند. یادش به خیر مرحوم حسین توصیفیان را که بهجز معدودی از فرهیختگان این رسانه ازجمله استاد حسین غزالی، دیگر کسی را برای تسلی دادن به خانوادهاش نداشت تا
بهپاس خدمات ارزندهاش فاتحهای برای او بخوانند!
ادامه دارد
ادامه دارد