آب هست؛ اما برای اصفهان نه!
روز گذشته، وزیر جهاد کشاورزی به اصفهان سفر کرد. پیش از این سفر، پای صحبت برخی از کشاورزان نشستیم؛ کشاورزانی که زمینهایشان زیر کشت رفته بود، اما نه آبی برای آبیاری داشتند و نه حقابهای از پساب به آنها تخصیص داده شده بود. وزیر پس از شنیدن حرفهای آنان، با صراحت گفت: «نباید کار به جایی میرسید که دچار بیآبی شویم، اما حالا هر جا که آب نیست، نیست و باید برای آن چارهای اندیشید.»

روز گذشته، وزیر جهاد کشاورزی به اصفهان سفر کرد. پیش از این سفر، پای صحبت برخی از کشاورزان نشستیم؛ کشاورزانی که زمینهایشان زیر کشت رفته بود، اما نه آبی برای آبیاری داشتند و نه حقابهای از پساب به آنها تخصیص داده شده بود. وزیر پس از شنیدن حرفهای آنان، با صراحت گفت: «نباید کار به جایی میرسید که دچار بیآبی شویم، اما حالا هر جا که آب نیست، نیست و باید برای آن چارهای اندیشید.»
نگاه واقعبینانه به شرایط نشان میدهد که وزیر پر بیراه هم نگفته است؛ از ذخایر آبی اصفهان چیزی باقی نمانده و آبخوانهای این استان تهی شدهاند. اما آیا این کشاورزان مقصرند که نسل در نسل به این حرفه مشغول بودهاند؟ یا مردم اصفهان که اکنون باید مصائب بیآبی را تحمل کنند؟چند دهه حکمرانی غلط و زیادهخواهیهای مناطق بالادست، به مشکلات مردم پاییندست زایندهرود دامن زده و خشکسالی را در پهنه اصفهان گسترانده است. اکنون که حقابه کشاورزان و محیط زیست اصفهان در بالادست و یا توسط صنایع -چه در خود اصفهان و چه در استانهای دیگر- به یغما رفته، آیا راهحل این است که کشاورزان از شغل آبا و اجدادی خود دست بکشند و به حرفهای روی آورند که سررشتهای از آن ندارند؟اما آیا با حذف کشاورزی اصفهان، مشکل بیآبی حل خواهد شد؟ چرا وزارت جهاد کشاورزی و وزارت نیرو به جای تأمین حقابه کشاورزان و تعیین حقوق آنان، تنها به گفتن اینکه «آب نیست» بسنده میکنند؟ اگر واقعاً آبی وجود ندارد، پس چرا برای زمینهای کشاورزی بالادست و باغهای بادام، پسته و هلو آب فراهم است؟ چرا تنها کشاورزان پاییندست باید رنج بیآبی را تحمل کنند؟
شرایط آب پشت سد زایندهرود نیز نشان میدهد که نه تنها کشاورزان، بلکه مردم اصفهان تابستانی سخت را پیش رو دارند. پروژههای آبی نیز به دلیل مناقشات منطقهای به بنبست رسیدهاند و بهنظر میرسد برخی بهدنبال ناامید کردن مردم اصفهان هستند. هرگاه کورسوی امیدی در دل اصفهانیها جوانه میزند، با نامهنگاریها و تصمیمات غیرمنصفانه، آن را خاموش میکنند.
باید توجه داشت که پیامدهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بیآبی در اصفهان، تنها دامن این استان را نخواهد گرفت و بر سایر شهرها و استانهای کشور نیز تأثیر خواهد گذاشت. خشکسالی زایندهرود و عدم پرداخت حقابه زیستمحیطی تالاب گاوخونی، خطر فرونشست زمین و بازگشت بیش از یک میلیون مهاجر از استانهای دیگر را در پی خواهد داشت.
کور کردن سفره کشاورز اصفهانی، یعنی کاهش تولید بسیاری از محصولات کشاورزی که جزو کالاهای اساسی سفره هر ایرانی هستند. در این صورت، چارهای جز واردات این محصولات با هزینههای گزاف نخواهد بود. شاید امروز برخی با سیاستهای اشتباه در این آتش بدمند، اما فردا دود آن به چشم همه خواهد رفت.