معجزه زندگی
پرسه زنی در گالری ها، فقط دیدن آثار نیست که گاه بهانه ای است برای شریک شدن در روایت زندگی و معجزه آن را دیدن است

پرسه زنی در گالری ها، فقط دیدن آثار نیست که گاه بهانه ای است برای شریک شدن در روایت زندگی و معجزه آن را دیدن است. از جمله این گالری ها که روزنه ای شد تا مرا به روایت تلاش و مبارزه برای زندگی رهنمون کرد، آثار ماهرخ مختاری جونقانی در گالری شماره کتابخانه مرکزی شهرداری بود. اگر چه در آن زمان هنرمند در گالری نبود اما بالاخره توانستم به روایت زندگی او نزدیک شوم. خودش درباره زندگی اش و البته نمایشگاه آثارش، روایت های زیر را برای من ارسال کرده است:
۱_گاهی دنیا به مهر و گاهی به قهر می نماید.و با این گردش بی مانند، آشوب وجود هر آدمی را به سخره می گیرد. در طلب علم راهی را برگزیدم و در ناهمواری های زندگی مرهون لطف پروردگارم قرار گرفتم تا آموزگار کودکان ناشنوا شوم. دو سال قبل از بازنشستگی پنجه های سرطان در سینه پردردم فرو رفت، ایستادم و زندگی را با هنر عجین کردم تا لطیف ترین آیه آفرینش را تجربه کنم، القصه نور الهی بر من تابید و آفرییننده این آثار گشتم.
۲_۳۰ اثر را به نمایشگاه آوردم که در این بین ۸اثر تکنیک پتینه و شعر و کالیگرافی می باشند درابعاد ۱۰۰در۷۰ و ۱۸۰ در۷۰ در قابهای جزیره ای هستند .۱۲ اثر تکنیک پاستل گچی که برخی روی مخمل جیر کار شده اند در ابعاد ۵۰ در۷۰ و ۱۰۰ در۷۰. یک اثر تکنیک خودکار بیک درابعاد A3 و بقیه آثار تکنیک سیاه قلم در ابعاد A3وA2
۳_ماهرخ مختاری جونقانی هستم ساکن شهرکرد، متاهل دارای سه فرزند، متولد ۳۰ شهریور ۱۳۵۵ . سال ۷۵ در رشته آموزش کدوکان ناشنوا از تربیت معلم زینب کبری اصفهان فارغ التحصل شدم، و تا سال ۱۴۰۳ به تدریس در آموزشگاه های استثنایی استان چها رمحال مشغول خدمت به کودکان ناشنوا و نیمه شنوادر مقطع ابتدایی و راهنمایی بودم. سال ۹۱ توانستم مدرک لیسانس آموزش ابتدایی خودرا از دونشگاه پیام نور اخذ کنم. درحالی که ۲ فرزند داشتم و شاغل بودم. سال۱۳۹۶ درحالی که فرزند سومم ۳ ساله بود به سرطان سینه مبتلا شدم،و با وجود سختیهای بسیار چون ۸جلسه شیمی درمانی و ۳۰ جلسه پرتو درمانی، پس از یک سال درمان وارد مرحله جدیدی از زندگی شدم. انگار نگاهم به زنگی بازشد، اندیشه ام تغییر کرد و دختر کوچولوی من انگیزه ای برای مبارزه به من داد.از آن به بعد زنی که ۴۰ سال عمرش را با روزمرگی گذرانده بود در وجودم کم رنگ شد. رفتم سراغ ورزش و موسیقی.دو ساز تار و سه تار را (نه درحد حرفه ای) ولی یاد گرفتم و ۵ سال ادامه دادم.شروع به نویسندگی متن های ادبی کردم، تقریبا یک سالنامه ۱۰۰ صفحه ای که جایی منتشر نکرده ام. سال ۹۸ با آمدن کرونا و محبوس شدن درخانه تصمیم گرفتم برای حال خودم کاری بکنم و شروع به آموزش سیاه قلم از همین جا تیک خورد. من باکمک آموزشهای مجازی داخل برنامه تلگرام و اینستا گرام توانستم در چند تکنیک مختلف که هرکدام ۱۲ ترم طول کشید کارکنم و موفق به دریافت مدرک بین المللی گردم.تکنیک سیاه قلم.پاستل گچی،خودکار بیک،پاستل روغنی. خوشنویسی انگلیسی و فارسی. پتینه وکالیگرافی برجسته را هم با خرید پک های اموزشی یاد گرفتم. برای یادگیری هیچ کدام حتی یک ساعت آموزش حضوری و آنلاین نداشته ام و فقط از طریق آموزش مجازی اموزش گرفته ام.