آخرین اخبار درد بی کسی

  • آنچه از وصف روستای گندمان و تالاب چغاخور از این پیرمرد نفتی می‌شنیدم که خود هنگام تعریف اشک از دیدگانش جاری بود

  • به‌هرحال هرروز صبح زود از خواب بیدار می‌شدم و لنگان‌لنگان خودم را به زیر دوش حمام سوئیتی که در آن اقامت داشتم…

  • دردهای حسرت یکی دوتا نبود. انگار وقتی در آسمان غم باز می‌شد فرصت نمی‌داد تا حسرت چتری پیدا کند و روی سر خود بگیرد.

  • یکی از کسانی که این اواخر و در آن زیرزمین متروکه با حسن آقا یکی دو باری به سراغم آمده بود و بازهم او را در سرای…

  • فضای سرسبز، غذای مناسب، خواب راحت، آرامش مطلق و از همه مهمتر حضور فرشته پرستار مدینه فاضله‌ای را برای حسرت فراهم کرده…

  • برنامه‌ای که آنروزها حسن آقا برای سرگرمی من مهیا می‌کرد اگرچه برای او وقت‌گیر بود و مشکلاتی را در بر داشت اما…

  • دلم نمی‌خواست این لحظات دوست‌داشتنی تمام شود. همه دردهای بی‌کسی‌ام را از یاد برده بودم و خودم را در کلاس درس موسیقی…

  • حرف‌هایش برایم تازگی داشت. امیدوار شدم که این قاضی دادگستری کارکشته بتواند راهکاری برای حل مسئله چک جلوی پایم بگذارد

  • همان‌طور که قبلاً اشاره کردم یکی از ساکنان این خانه خلوت و سوت‌وکور که سرای سالمندان نام داشت پیرمردی وارسته و…

  • خانم پرستار که در کیف‌دستی‌اش یک بطری آب داشت بیرون آورد و به من داد.