مردان؛ محکومان به سکوت در برابر ناملایمات زندگی
آمارهای بالای اختلال نقص توجه ناشی از بیش فعالی ، ترک تحصیل، کسب نمرات پایین در مدارس، میزان بالای جرم و جنایت، تعداد زندانیان و آمارهای پنهانی همچون تجاوز جنسی در مردان نسبت به زنان کشور، گوشه کوچک اما مهمی از دلیل اهمیت داشتن بزرگداشت امروز، 28 آبان، روز جهانی مردان است.
آمارهای بالای اختلال نقص توجه ناشی از بیش فعالی ، ترک تحصیل، کسب نمرات پایین در مدارس، میزان بالای جرم و جنایت، تعداد زندانیان و آمارهای پنهانی همچون تجاوز جنسی در مردان نسبت به زنان کشور، گوشه کوچک اما مهمی از دلیل اهمیت داشتن بزرگداشت امروز، 28 آبان، روز جهانی مردان است.امروز از آن جهت در نظر گرفته شده است تا به اهمیت سلامت مردان و جایگاهی که در اقتصاد، اجتماع و خانواده دارند، پرداخته شود. در کشور ما بخشهای زیادی از قانون به حقوق مردان اختصاص دارد اما در عوض به نوع فعالیت و جایگاهی که در جامعه دارند کمتر توجه میشود. اینکه مردان تا چه اندازه بار مسئولیتهای فردی و اجتماعی را در طول زندگی خود به دوش میکشند به واقع از اهمیت بالایی برخوردار است چرا که تأثیرات آن در سلامت روان و جسم مردان به طور مستقیم خود را نشان میدهد. بخش بزرگی از مسئولیتهای اقتصادی و اجتماعی که از مردان انتظار میرود را میتوان در لابهلای کوچکترین باورهای مردم پیدا کرد؛ آنچنانکه شاهدیم از سنین پایین و حمایت برادر از خواهر گرفته تا وظیفه یافتن شغلی مناسب برای ساختن آینده خود و خانوادهای که باید مسئولیتش را بر عهده بگیرد، همیشه بر دوش پسران سنگینی کرده است.
پس پر بیراه نیست که آمارهای ابتدای این متن از ترک تحصیل گرفته تا جرم و جنایت و ... را در میان آنها بیشتر میبینیم. پسران برای یافتن شغل مجبور هستند نه اینکه آن را انتخاب کنند، پس از کودکی باید آن را در اولویت برنامههای خود قرار دهند، در محل کار باید بیشتر فعالیت کرده و گاها به رقابت برای داشتن اضافهکاری بیشتر بپردازند. به دلیل تابوهای موجود در جامعه، بویژه جامعه مردسالارانه، در مقابل تجاوز و تعرضهای جنسی معمولا لب به اعتراف باز نکرده و بار روانی این جنایت بزرگ را گاه تا آخر عمر به دوش میکشند، البته اگر شانس بیاورند و این حادثه خودشان را به جرگه تلافیکنندگان و ادامهدهنده چرخه این واقعه کثیف اضافه نکند و جامعه آلودهتر نشود. همه اینها فقط به دلیل سکوتی که مهر مرد بودن بر پیشانیشان زده است. در تربیت فرزند علاوه بر تأمین نیازهای اقتصادی و فراهم کردن رفاه همسر و فرزند و گاه پدر، مادر و خواهر و برادرها، باید به تربیت اخلاقی و حفظ بنیان سلامت روان خانواده نیز مشغول باشند. حامی بودن در هر شرایطی از مردان انتظار رفته است و جامعهای که کمتر عادت دارد شکسته شدن و از پار درآمدن موقتی مردان را (مانند هر انسان دیگری)، ببیند، سالهاست بین خود و این جنس قوی فاصله عمیقی ایجاد کرده است. از همین رو است که شاید آمارهایی از همسرآزاری، ابتلا به بیماری روانی، درصد وقوع آزار جنسی و ... کاملا واقعی نیست و اگر هم باشد، درصد پایینتر بودنشان دلیلی برای این نیست که حقی برای دفاع و محافظت ندارند. سلامت روان، حقوق برابر، امنیت و آزادی و همه آنچه یک جامعه سالم باید از آن برخوردار باشد فارق از جنسیت، حق انسانهاست.
بنابراین تأکید میکنم امروز زمانی است که باید به اهمیت سلامت مردان و نقشی که در جامعه ایفا میکنند پرداخت. مردانی که ثابت کردهاند همه از یک قماش نبوده و زورگو، بیمسئولیت، زنستیز، بیاخلاق و خودبرتربین نیستند؛ آنها که به عدالت اعتقاد دارند؛ به جامعه اهمیت دادهاند و حتی برای امنیت و بقای آن جان میدهند.