آقای احمدینژاد مچکریم!
جملهاي معروف هست كه ميگويد: «نوستالژي خاطرهاي است كه درد از آن زدوده شده». اين يعني سازوكار ناخودآگاه ذهن آدمي طوري است كه ميتواند تلخترين دوران زندگي را فراموش كند و نه فقط فراموش كند بلكه از آن خاطراتي شيرين بسازد. واقعش هم اين است كه نسيان كمك ميكند كه به اميد فردا از دشواريهاي امروز «عبور» كنيم. تحليل نرويم و مضمحل نشويم و حل و فصل مسائل را به دست گذشت زمان بسپريم.
سيدمحمد بهشتي در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت:
جملهاي معروف هست كه ميگويد: «نوستالژي خاطرهاي است كه درد از آن زدوده شده». اين يعني سازوكار ناخودآگاه ذهن آدمي طوري است كه ميتواند تلخترين دوران زندگي را فراموش كند و نه فقط فراموش كند بلكه از آن خاطراتي شيرين بسازد. واقعش هم اين است كه نسيان كمك ميكند كه به اميد فردا از دشواريهاي امروز «عبور» كنيم. تحليل نرويم و مضمحل نشويم و حل و فصل مسائل را به دست گذشت زمان بسپريم.
پنداري هرچه دوران تلختر باشد سرعت فراموشي براي جان به در بردن بيشتر ميشود. اما تجاربي كه گاه با قيمت گزافي به دست آمده چه وضعيتي پيدا ميكند. بدي نسيان اين است كه سبب ميشود از يك سوراخ دو بار گزيده شويم. هرچند نسيان سبب «عبور» ميشود اما براي تضمين آينده نياز به «عبرت» است. اين عبرت است كه از گذشته توشهاي براي آينده ميسازد و بهايي كه در گذشته پرداخت شده را صرف ساختن آينده ميكند. هرقدر نسيان فرآيندي ذهني و ناخودآگاه است، تذكر و عبرت عملي توام با عقلانيت و آگاهي است. در فرآيند نسيان بهتدريج اهم دستمايههايي كه ممكن بود ما را به ياد تلخيها بيندازد از ذهن زدوده ميشود در عوض نزد عقل اندكمايههاي تذكر نيز براي مرتكب نشدن دوباره خطا كافي است.
هرقدر تجارب گذشته پرهزينهتر به دست آمده باشد و وجوه بيشتري از زندگي ما را تحتتاثير قرار داده باشد، آينههاي تذكر دور و اطرافمان بيشتر ميشود و ايبسا چيزهايي كه تداعي خاصي در ذهن ديگران ندارد، عقل عبرتآموز را ياد آن گذشته دردناك بيندازد و به اين ترتيب از فراموشي بكاهد. در تاريخ معاصر كشور ما نيز موقعيتي روي داد كه خرابي و خسرانش هيچ بخشي از زندگيمان را بيدستبرد نگذاشت. دوراني كه در آن فقط ثروت و سرمايه مليمان هدر نرفت بلكه شخصيت مليمان گزيده شد و اصلا موجوديت ملي و جهانيمان تهديد شد.
مثل هر دوران تلخ ديگري، سازوكار ذهن ما ميل دارد كه اين دوران را فراموش كند، حق هم دارد. دوراني كه از حضور رييسجمهورمان حتي در رسانه عمومي عصباني و سرافكنده ميشديم چه لطفي دارد كه بهخاطرسپردني باشد. به قياس تلخترين خاطرات اين نسيان نيز دارد به سرعت روي ميدهد. پنداري همهچيز دست به دست هم داده كه ما با سرعتي باورنكردني آن دوران را فراموش كنيم. عجيب آنكه هرقدر صبر ميكنيم آن روزها تبديل به خاطرهاي شيرين نميشود و به اين اعتبار ناقض قاعده نوستالژي است.
جرياني كه در آن دوران بيشترين نفع را برد، اينك روي فراموشي ما و خصوصا تبديل شدنش به نوستالژياي شيرين حساب باز كرده است تا دوباره در آينده بتواند ماهي خود را بگيرد. لذا اصلا ميلي به تذكر و يادآوري تلخيها ندارد. شاهدش آنكه دايما دولت كنوني را بابت يادآوري خسارات گذشته شماتت ميكند. اين جريان از يادآوري بيم دارد؛ چون ميترسد جامعه به فكر مطالبه ازدسترفتههايش بيفتد. اما خوشبختانه كسي كه بيشترين كمك را به يادآوري ميكند رييس دولت آن وقت است؛ كسي كه با حضور گاه و بيگاهش در موقعيتهاي مختلف يادآور تلخكاميهاست. خوشبختانه شخصيت او به ترتيبي است كه براي يادآوري آن دوران كذايي به جامعه، نيازي به صحبت كردن نيز ندارد.
ايشان حكم همان ريسمان سياه و سپيدي را دارد كه آينه عبرت مارگزيدههاست. او مسبب جنسي از يادآوري است كه با «اطلاع يافتن» متفاوت است بلكه از نوع «چشيدن» است. مثل دردي كه ظاهرا خوب شده اما گاهگاهي محل درد ناگهان تيري ميكشد و در كسري از ثانيه همه سختيها و مصائب آن بيماري را تداعي ميكند و باعث ميشود هيچوقت ملاحظات پزشكي را يادمان نرود تا خدايناكرده دوباره بيماري عود نكند. از اين جهت بايد قدردان ايشان باشيم؛ چون ايشان در حال ايفاي نقشي با وجود خواست جريان موافقشاناند. درخواست ما از ايشان اين است كه حضور عبرتانگيزشان را فراموش نكنند.