خانواده كاركنان نفتكش سانچي از مسوولان دلخورند

وقتي با ده‌ها انسان اميدوار و چشم انتظار بازگشت عزيزان‌شان از بحراني در ابعاد نفتكش شعله‌ور در آب‌هاي چين مواجهي، زبانت قفل مي‌شود و كلمات، در نيمه راه به سكته مي‌افتد. جمله هايت را با «ان‌شاءالله» شروع مي‌كني و با «توكل به خدا» پايان مي‌بري. اصلا سخت‌ترين اتفاق همين است كه تو چيزي را مي‌داني چون تصويري كه از صفحه تلويزيون مي‌بيني، حكايت ديگري است

وقتي با ده‌ها انسان اميدوار و چشم انتظار بازگشت عزيزان‌شان از بحراني در ابعاد نفتكش شعله‌ور در آب‌هاي چين مواجهي، زبانت قفل مي‌شود و كلمات، در نيمه راه به سكته مي‌افتد. جمله هايت را با «ان‌شاءالله» شروع مي‌كني و با «توكل به خدا» پايان مي‌بري. اصلا سخت‌ترين اتفاق همين است كه تو چيزي را مي‌داني چون تصويري كه از صفحه تلويزيون مي‌بيني، حكايت ديگري است

؛ حكايتي كه رنگي از اميد ندارد و ٣٦٥ روز قبل را به ياد مي‌آوري كه زنده بودند و نمي‌دانستند تا آخرين خداحافظي با عزيزان‌شان، فقط ٦ روز باقي مانده. دقيقا صبح روز شنبه كه خبرنگار شبكه خبر در پخش زنده از شانگهاي، گزارش مي‌داد كه وزير تعاون به عنوان نماينده رييس‌جمهوري، مسووليت بررسي حادثه برخورد كشتي باري به نفتكش ايراني در آب‌هاي چين را عهده‌دار شده و مترجم دو زبانه، حرف‌هاي مسوول چيني را براي علي ربيعي ترجمه مي‌كرد و وزير تعاون، اطمينان حاصل مي‌كرد كه امكان ورود به فضاي منتهي به موتور‌خانه كشتي- محل احتمالي محبوس شدن ٣٠ ملوان ايراني- براي تكاوران اعزامي كه امروز به محل نفتكش رسيده‌اند مهياست، به اين فكر كردم كه سال گذشته، ساعت ١٠ صبح روز ٢٣ دي‌ماه، هيچ‌كسي نمي‌دانست كه آن ١٦ آتش‌نشاني كه زير آوار پلاسكو ذوب شدند... نه. هيچ‌كسي نمي‌دانست. و امروز هم هيچ‌كسي نمي‌داند و فقط به حدس و گمان‌ها دلخوشيم و اين، بدترين اتفاق است؛ اميدي كه مثل تيري از كمان در تاريكي رها مي‌شود به سمت هدفي نامعلوم و گم در محاق...
خانم «ز»، عضوي از خانواده كاركنان همان نفتكش ايراني است كه از هفته گذشته در آتش مي‌سوزد و «ايران» با‌خبر شد كه اهمال دولت چين و كم‌توجهي دولت ايران باعث تداوم آتش‌سوزي شده است. خانم «ز» بيشتر از آنكه از اهمال اين دولت و آن دولت دلگير باشد اما، از بي‌توجهي رسانه‌هاي ايراني مكدر است؛ رسانه‌هايي كه چشم‌‌شان را بر حادثه آتش‌سوزي نفتكش بستند و فقط پس از آنكه چند خبرنگار خارجي، اين حادثه را در صدر تيترهاي رسانه‌شان نشاندند، رسانه‌هاي ايران به اين فكر افتادند كه نيم‌نگاهي هم به محبوس شدن ٣٠ ملوان ايراني و سرنوشت نامعلوم‌شان داشته باشند.
«سعيد محبي، سرمهندس كشتي و از اقوام من است. همان ساعت‌هاي اول كه با خبر شديم با همكاران خبرنگار تماس گرفتم و درخواست كردم سراغ خانواده‌ها بيايند ولي از هيچ‌جا روي خوش نديدم. بعد از ٥ روز كه چند خبرنگار خارجي، خبر را پوشش دادند، روزنامه‌هاي ايران هم به فكر افتادند كه خبري داشته باشند.»
خانم «ز» مي‌گويد كه سعيد محبي، دو ماه روي آب بوده و سمت‌خط هند كار مي‌كردند كه به بندر خارك بازمي‌گردند و با تعويض كشتي از عسلويه، عازم كره جنوبي مي‌شوند كه پس از تحويل محموله كره اي‌ها و بعد از ٤ ماه، به خانه برگردند. همه اقدامات هم براي بازگشت فراهم بود و حتي بليت‌هاي برگشت به مشهد هم خريداري و تاييد شده بود.
«همسر آقاي محبي، ساعت ٦ عصر همان روز حادثه، تلفني با شوهرش صحبت مي‌كند و فردا صبح، همسر كاپيتان با او تماس مي‌گيرد و شماره تلفن همسر افسر دوم كشتي را مي‌خواهد. چرا؟ نفتكش ايراني در آب‌هاي چين شرقي دچار حادثه شده. با شركت NITC تماس مي‌گيرد و مسوولان شركت هم حادثه را تاييد مي‌كنند اما ضمنا مي‌گويند از جزييات حادثه بي‌خبرند.»
تاييد مسوولان شركت NITC كفايت مي‌كرد كه ٢٠ خانواده كاركنان نفتكش ايراني كه ساكن در ساير استان‌ها بودند، اولين بليت به مقصد تهران را بخرند و خودشان را تا محل شركت بكشانند و از عصر يكشنبه ١٩ دي ماه، شركت NITC بشود خانه دوم‌شان.
«مسوولان شركت، براي خانواده‌ها امكانات اسكان و تغذيه فراهم كردند و كاركنان شركت، خانواده‌ها را دلداري مي‌دادند. من كه يك هفته كارم را تعطيل كردم و كنار اقوام نگرانم به سر بردم، شاهد بودم كه ٥ خانم از كارمندان شركت، ٣ شب پا به پاي ما خانواده‌ها بيدار بودند و دلداري‌مان مي‌دادند و در تمام اين روزها، دريغ از اينكه يك خبرنگار بيايد و از احوال خانواده‌ها خبري بگيرد و از دردشان و از نگراني‌شان بنويسد.»
خانم «ز» مي‌گويد كه مسوولان شركت، تصميم گرفتند با اخذ نمونه DNA اقوام درجه اول، بانك اطلاعاتي ايجاد كرده و به چين بفرستند اما همكاري نهادهاي متولي براي صدور مجوز جمع‌آوري نمونه DNA، ٤ روز طول كشيد و در نهايت، روز چهارشنبه و پس از پيدا شدن اولين جسد، مسوولان شركت موفق شدند به بهانه شناسايي جسد، روند آزمايش و جمع‌آوري نمونه DNA والدين را تسريع كنند.
«دفتر رياست‌جمهوري به خانواده‌ها قول داد با سفير چين صحبت كند و به دنبال رايزني مسوولان شركت، مجوز ورود تكاوران نظامي صادر شود و تكاورهاي اعزامي از بندرعباس به تهران، عازم چين بشوند. يك روز بعد از حادثه و روز دوشنبه، به ما قول دادند كه ويزاي تكاوران، دو ساعته صادر مي‌شود و تكاوران، سه‌شنبه پاي كشتي خواهند بود. چهارشنبه بعد از ظهر فهميديم به دليل برخي مشكلات، هيچ تكاوري به چين اعزام نشده و روز گذشته به ما گفتند كه تكاورها، ديروز وارد چين شده‌اند. متاسفانه حال خانواده‌هاي چشم‌انتظار و نگران را هيچ كسي نمي‌تواند درك كند. سال گذشته كه حادثه پلاسكو اتفاق افتاد، حداقل مي‌توانستيم برويم كنار ساختمان پلاسكو و شاهد آوار‌برداري باشيم و همان جا هم زاري كنيم اما آب‌هاي چين را فقط از صفحه تلويزيون مي‌بينيم و دسترسي نداريم.»
شنيده‌هاي خانم «ز» اين است كه در سه روز اول بعد از حادثه، دولت چين با مسوولان ايراني همكاري نكرده و همين، علت اصلي تاخير اعزام تكاوران ايراني است. چنان‌ كه صبح روز گذشته هم گزارش زنده شبكه خبر، نشان مي‌داد كه علي ربيعي، با در دست گرفتن قرآن و در آغوش گرفتن تكاوران امدادگر، آنها را براي رفتن به محل نفتكش ايراني در آب‌هاي چين شرقي، بدرقه مي‌كند و گزارشگر كه چند دقيقه قبل‌تر، خبر پيدا شدن جسد دومي از كاركنان نفتكش ايراني را اعلام كرده بود، خبر مي‌داد كه قرار است تكاوران، امروز و با همكاري همتايان چيني، به محل نفتكش اعزام شوند.
«چين با ما همكاري نكرد چون دولت خودمان كم‌كاري كرده بود. چيني‌ها اعلام كردند كه جعبه سياه را كنار موتور‌خانه كشتي پيدا كرده‌اند در حالي كه جعبه سياه در اتاق فرماندهي است و نه كنار موتورخانه. و سوال ما اين است كه چطور جعبه سياه پيدا شده اما ٣٠ نفر آدم بزرگ، هنوز پيدا نشده‌اند. ما خانواده‌ها به اين نتيجه رسيده‌ايم كه اين ٣٠ نفر پيدا نشدند چون كاري نكرده بودند و چون به چشم نمي‌آمدند و چون مناسبت راي دادن و انتخابات در پيش نبود. يك هفته از حادثه گذشته بود و در اين يك هفته، هيچ مقام مسوولي سراغ خانواده‌ها نيامد كه يك جمله حاكي از همدردي به خانواده‌ها بگويد. وزير تعاون هم بعد از يك هفته سراغ خانواده‌ها آمد. واقعا آن روزي كه خبر پيدا شدن دو جسد را شنيديم، بايد بوديد و مي‌ديديد. انگار محوطه شركت، كربلاي خانواده‌هاي نفتكش ايراني بود.»
خانم «ز» از رسانه‌ها خيلي دلخور است. از رسانه‌هايي كه مدعي اصلاحات بودند اما فرداي حادثه، تيتر زدند «٦٠ ميليون دلار سوخت» و جور رسانه‌هاي مدعي اصلاحات را فقط دو روزنامه- روزنامه منتسب به اصولگرايان و روزنامه رسمي دولت- به دوش كشيدند.
«اهالي رسانه، به جاي آنكه تيتر بزنند ٦٠ ميليون دلار سوخت، بايد دولتمردان و رييس‌جمهور و سفير و وزير تعاون را بازخواست مي‌كردند و اين حادثه را جهاني مي‌كردند تا دنيا با خبر شود و آن وقت، اين آتش سه‌روزه خاموش مي‌شد چون دنيا به كمك تيم اطفاي حريق مي‌آمد.»
خانم «ز» از مسوولان هم خيلي دلخور است و به نمايندگي از خانواده‌هايي كه هنوز، در محوطه شركت NITC گوش سپرده‌اند به اخبار هر ١٥دقيقه و ٣٠ دقيقه يك‌بار شبكه خبر، از جاي خالي مسوولان گلايه مي‌كند.
«دولت ما نتوانست مسوولان چيني را مجاب كند كه ٢٤ ساعته كار كنند. چيني‌ها صبح كار مي‌كردند و شب، كار تعطيل مي‌شد. چرا وقتي حادثه پلاسكو اتفاق افتاد، شهردار و رييس‌جمهور از همان روز اول رفتند و در محل وقوع حادثه حاضر شدند ولي در اين يك هفته، يك نفر، يك مسوول سراغ خانواده‌ها نيامد؟ تنها همراه و همدرد ما در اين يك هفته، خانواده‌هاي كاركنان نفتكش و دريانوردان بودند. حتي حدود ٧٠ نفر از كارمندان شركت NITC ثبت‌نام كردند كه داوطلبانه براي تكاوري و امدادگري بروند. اينها فقط ٣٠ نفر كاركنان نفتكش نبودند، اينها ٣٠ نفر بودند به اضافه ٣٠ خانواده. ولي شبكه خبر، خبر حادثه نفتكش را بعد از چند خبر بسيار كم اهميت مثل وضعيت هوا و بارش برف و آن هم فقط در حد ٣٠ ثانيه پخش كرد.»
خانم «ز» مثل باقي خانواده‌هاي ٣٠ ملوان نفتكش ايراني، اميدوار است و چشم انتظار.
«همه‌شان سالم هستند. حتما همين‌طور است و شما هم غير از اين چيزي نگوييد. من با اطمينان كامل مي‌گويم كه آنها صحيح و سالم و در موتور‌خانه هستند به شرط آنكه دولت، سهل‌انگاري نكند. اما حتي يك درصد فرض كنيم كه خلاف اين باشد، آن وقت سر و كله خيلي از مقامات و خبرنگارها پيدا مي‌شود كه در محل حادثه و با خانواده‌ها عكس يادگاري بگيرند.»

منبع: روزنامه اعتماد
ارسال نظر