دولت برای پرسپولیس وارد مذاکره شد اما برای دریانوردها نه!
کشتی سانچی در آب و آتش غرق شد و ایران این بار برای ۳۲ دریانورد آن به سوگ نشست.به همین خاطر پای حرف های«ناصر ندیمی»؛ شاعر و دریانورد نشستیم تا برایمان از مصائب دریانوردان ایرانی بگوید.
کشتی سانچی در آب و آتش غرق شد و ایران این بار برای ۳۲ دریانورد آن به سوگ نشست.به همین خاطر پای حرف های«ناصر ندیمی»؛ شاعر و دریانورد نشستیم تا برایمان از مصائب دریانوردان ایرانی بگوید.
مجله مهر: هفته پیش بود که کشتی نفتکش سانچی با ۳۲ دریانورد ایرانی طی یک سانحه و برخورد با یک کشتی چینی شروع به سوختن کرد و حالا خانوادههای آنها آدمهای چشم نگرانی بودند که باید از آن سوی آبها برای باخبر شدن از جان عزیزانشان دست به دعا میشدند و خودشان را به آب و آتش میزدند تا ببینند مسئولان ذیربط و رسانهها برای نجات جگر گوشههایشان چه میکنند؛ اما تا سه روز نه خبری از رسانهها بود و نه ردی از تکاپوی اهل سیاست تا جایی که بعد از چند روز نه رایزنیهای کرده و نکرده اهل سیاست راه به جایی برد و نه اطفا بیرمق و بی ثمر کشتی در آبهای چین تا دست کم، پیکرهای سوخته ۳۰دریانورد ایرانی به خانه بازگردد. «ناصر ندیمی» را شاید بیشتر به خاطر شعرها و کسوت شاعریاش بشناسید. کسی که شغل اصلیاش دریانوردی است، حتی تجربه سفر با سانچی را هم در تجربههای کاریاش داشته. او می گوید مثل باقی همقطارانش ماموریت به ماموریت بین ۴ تا ۶ ماه دل به دریا می زنند و همه دوریها و خطرات را به جان می خرند. در یک مصاحبه با او درباره زندگی دریانوردان و دریانوردی حرف زدیم. گفتگویی که درست ساعتی قبل از غرق شدن کشتی سانچی انجام شد و ناصرندیمی با همه احتمالات کم، همچنان امیدوار به برگشتن رفقایش به خانه بود .
به دریا رفته میداند مصیبتهای طوفان را
حتما که گپ و گفتمان با ناصر ندیمی را از حال و احوالاتش بعد از اتفاقات اخیر شروع میکنیم، حادثهای که خودش میگوید او را حسابی به هم ریخته چه برسد به خانوادههایی که چند روز است فقط چشم انتظاری میکشند. چیزی که همه افراد داخل سانچی را برای ناصر ندیمی عزیزتر میکند این است که همه کسانی که در آن نفتکش حاضر بودند یا از رفقایش بودند یا از همکلاسیهایش در دریا. «زندگی در دریا شرایط سخت و خاص خودش را دارد. اینکه میگویند "به دریا رفته میداند مصیبت های طوفان را" پر بیراه نیست. شما از زمانی که به کشتی وارد میشوید عملا با خانواده، دنیای بیرون و آدم قطع رابطه میکنید. وسایل ارتباطی و حتی دسترسی شما به ساحل هم بسیار محدود میشود و همه اینها شرایط را برای آدم بسیار بغرنج میکند.»
انتظار برای ساحل تا فقط بگویید«من زنده ام»
اینجا آدمها بعد از مرگشان اسطوره میشوند و حواسها را به سمت خودشان پرت میکنند تا از خودشان و سختی کارشان باخبر شویم؛ حالا میخواهد آتشنشانهای پلاسکو و معدنچیهای معدن یورت باشند یا دریانوردان کشتی سانچی! از ناصر ندیمی میخواهیم برایمان از سختیها و تلخیهای دل به دریا زدن بگوید از دشواری شغلی که به قول خودش هر آدم عادیای نمیتواند به سراغش رود. «بارها برای خانوادههای ما اتفاقات سخت و تلخی افتاده که ما به خاطر دوری مسافت و عدم دسترسی، حال و روز به شدت بدی را سپری کردیم. چیزی که این زندگی را برای هر کسی سخت میکند دور از شدن از دنیای بیرون است. شما دقیقا در این مدت مثل زندانیای میمانید که همه امکاناتش را از او گرفته باشند؛ تا زمانی که حداقل به محدوده یک کشور رسیده باشید و فقط بتوانید با یک تماس تلفنی با خانوادهتان صحبت کنید و بگویید که زنده هستید.»
چهار تا شش ماه زندگی روی آب
ویژگی خاص شغل دریانوردی دوریها و سفرهای طولانی مدت آنهاست. موضوعی که وقتی درباره آن از ناصر ندیمی می پرسیم این پاسخ را از او می شنویم. «در کشتیهای نفتکش حداقل تایم برای برگشت چهار ماه است؛ ولی برای بچههای کشتیرانی به ۶ماه هم تبدیل میشود. این چهارماه و ۶ماه هم به این شکل است که شما وقتی به کشوری میرسید باید بدانید که ایا این کشور اجازه پیاده شدن دریانورد ایرانی را میدهد یا نه. مثلا ممکن است این چهار ماه شما در آبهای انگلستان یا سنگاپور تمام شود؛ ولی خب کشور انگلستان به شما اجازه پیاده شدن در خاکش را نمیدهد شما مجبورید که همچنان روی کشتی باشد.»
موقع طوفان در کشتی خودمان را بسته بودیم
لابهلای حرفهایش میگوید. دریانوردها به شدت تودار و مقاوماند. آدمهای خاصیاند چون هر کسی دریا را انتخاب نمیکند و یا اولین سفر را که رفت که دیگر آن را ادامه نمیدهد؛ چون شرایطی در دریا اتفاق میافتد که شما فقط ممکن است آن را در فیلمهای سینمایی دیده باشید. «مثلا شما وقتی بخواهید از آفریقای جنوبی گذر کنید. آنجا طوفانهای وحشتناکی اتفاق میافتد که طی این چند روز فقط دعا میکنید یا زودتر تمام شود یا غرق شوید ولی دیگر در آن شرایط نباشید. ما یک بار سه روز در طوفان گیر کردیم. در این سه روز نه کسی میتوانست آشپزی کند و غذا داشته باشد و نه کسی میتوانست خودش را نگه دارد تا جایی که ما چند نفر که در پل فرماندهی بودیم خودمان را بسته بودیم که تصادف نکنیم. حتی سه خانم در کشتی بودند که ما فکر میکردیم این ها تا مقصد زنده نخواهند ماند. به خاطر میآورم یک بار حدود ۴۰۰مایل تا ساحل آفریقا فاصله داشتیم، یکی از بچههای ما دچار عفونت شده بود و یک هفته زمان میبرد تا ما به نزدیکترین کشور برسیم. در آن لحظه ما نمیدانستیم باید چه کار کرد نه میتوانستیم او را به جایی بفرستیم و نه هلی کوپتر میتوانست به سراغ ما بیاید برای همین مجبور شدیم با افسر پزشکی که در کشتی هست دست به جراحی شویم تا فقط همکارمان نمیرد.»
فکر میکنند فقط دور دنیا میگردیم و پول خوب میگیریم
صحبت از سختیهای دریانوردی که به میان میآید ما هم مثل همه پای حقوق و دستمزدها را وسط میکشیم که او در این باره می گوید: «کسانی که بیرون نشستند وقتی ما را نگاه میکنند با خودشان میگویند که دریانوردها، کشور به کشور دنیا را گشت میزنند و پول خوبی هم میگیرند؛ پس دیگر چه غمی دارند!؟ ولی هیچ کس خبر ندارد که دریانورد ایرانی چه سختیها و فشارهایی را تحمل میکنند. این حقوق و دستمزد در برابر فشارهایی که با آن مواجهاند هیچ به حساب میآید . این در حالی است که باز هم دریانوردهای ایرانی به نسبت جامعه دریانوردی جهان دستمزد کمتری میگیرند. به این شکل که اگر یک افسر ایرانی ۱۵۰۰دلار روی کشتی حقوق میگرفت یک دریانورد بیسواد خارجی روی همان کشتی ما میآمد ۴۵۰۰دلار میگرفت. یعنی دریانوردان ایرانی شاید نسبت به کسانی که در خشکیاند وضعیت در آمدی بهتری داشته باشند؛ اما به نسبت سختیهای کار و نرخ جهانی دستمزد به شدت پایینی را دریافت میکنند».
کشورهایی که به کشتی ایرانی اجازه ورود نمی دهند
وقتی صحبت از اجازه پیاده شدن کشورهای مختلف به کشتیران های ایرانی و سرگردانیشان می رسد از آقای دریانورد میخواهیم در این باره بیشتر برایمان توضیح دهد. «بچههای ما با به خاطر مسائل سیاسیای که در کشور وجود دارد نمیتوانند با ملیت خودشان در یک سری از کشورها پیاده شوند این موضوع به ویژه در یک دوره هشت ساله به شدت پر رنگ شد؛ طوری که تقریبا زمانی همه کشورهایی که ما به آن وارد میشدیم به ما میگفتند که کشتی ایران نمیتواند وارد این کشور شود. همین هم باعث می شد که ماموریت بچهها بیشتر از مدت زمان چیزی که باید، باشد.»
جای پرچم ایران پرچم پاناما را روی کشتیهایمان میزنیم
ناصر ندیمی میگوید قبلا با پرچم ایران سفر میکردند و به کشورهای مختلف میرفتند. حتی به این افتخار میکردند که پرچم کشور خودمان بالای دودکش کشتی هست. اما در حال حاضر چند سالی است که به جای پرچم ایران باید با پرچم قبرس، مالتا یا کشورهای آفریقایی دیگر سفر کنیم. موضوعی که اتفاقا در مورد کشتی سانچی حسابی دردسر ساز شده. «الان کشتیهای ما با پرچم پاناما سفر میکنند. یکی از مشکلاتی که ما درباره کشتی سانچی با آن رو به رو هستیم این است که پرچم این کشتی برای پاناماست. درست است که ما صاحبش هستیم؛ ولی چون به خاطر تحریم و مسائل سیاسی نمیتوانیم به کشورهای دیگر برویم مجبوریم که پرچممان را عوض کنیم برای همین حتی الان VDR را که همان جعبه سیاه کشتی محسوب می شود به پاناما تحویل میدهند و ما باید دوباره رایزنی کنیم وآن را از کشور پاناما پس بگیریم .»
دلخوری برای سکوت سه روزه رسانه ها
دوباره سراغ بحث داغ این روزها میرویم یعنی کشتی سانچی! چیزی که به محض پیش کشیدن حرفش سر درد دل ناصر ندیمی را باز می کند و برایمان بابت دلخوریاش از رسانهها و مسئولان حرف میزند. «تا دو سه روز اول هیچ پوشش خبریای نشد. انگار که هیج اتفاقی نیفتاده است. ما از این ناراحت بودیم که مثلا در فاجعهای مثل پلاسکو یا زلزله کرمانشاه همه در کنار هم بودیم اما در این اتفاق سه روز گذشته بود از گرفتار شدن ۳۰ جوان متخصص اما خبری نبود. بحث ما بحث آدم هایی بود که پایینترین سمت آن ششماه دوره تخصصی میبیند تا گواهینامه بگیرد و بتواند وارد کشتی شود. اما تا سه روز اول نه تلویزیون اشارهای میکرد ونه باقی رسانهها آن را پیگیری میکردند شاید اگر خود ما و دوستانمان این موضوع را اعلام نمیکردیم باز هم هیچ کس چیزی نمی گفت».
دولت برای پرسپولیس وارد مذاکره شد اما برای دریانوردها نه !
اما ناراحتی خانواده دریانوردها فقط به رسانهها ختم نمیشود تا جایی که ناصر ندیمی بین حرفهایش از کمکاری و بیتوجهی اهالی سیاست هم گله دارد و سوالهای زیادی بین حرفهایش موج میزند. پرسش درباره همه کارهایی که میشد طی یک هفته انجام بدهیم و ندادیم. «چرا رئیس جمهور ما که برای برطرف کردن جریمه و خلاف بازیکن پرسپولیس با ترکیه وارد مذاکره میشود باید بعد از سه روز تازه ارتش و نیروی دریایی را بخواهد؟ چرا هنوز بعد از یک هفته هنوز تکاورهای کشورما نتوانستند وارد کشتی بشوند؟ چرا کسی از این حرف نمیزند که چین در صدور ویزای ما کارشکنی کرده است؟ بچههای ما دو روز پیش به شانگهای رسیدند ولی چین به آنها هلی کوپتر نداده که به کشتی ورود کنند؟ اگر این آدمها هفته گذشته میرفتند شاید تعدادی زیادی از این آدمها زنده میماندند.»
سهم بزرگ دولت چین در از دست دادن دریانوردان ایرانی
بخش پررنگ حرفهایمان سهم کارشکنی های دولت چین میشود. کشوری که طی این مدت در مانع شدن کمک به اهالی کشتی سانچی چیزی کم نگذاشت از صدور دیر موقع ویزای تکاوران ایرانی گرفته تا ندادن اجازه برای اطفای کشتی و نزدیک شدن به آن. «چین به بچههای ما اجازه استفاده از هلی کوپتر نداد. میگویند حرارت کشتی زیاد است ولی این در حالی است که چین چهار پنج نفر را فرستاده تا دستگاه VDR را از همان کشتی سانچی بردارند. این دو پیکری هم که پیدا کردند در مسیری بوده است که اینها به پل فرماندهی رفتند و دستگاه را برداشتند. در ثانی کشتیهای ژاپنی قبول کرده بودند که روی کشتی فوم بریزند تا کشتی خنک بماند که نفرات بتوانند در بخشهای ساختمانی ورود بکنند که باز هم این بار دولت چین اجازه نداد. چون اطفا باید با فوم باشد ولی متاسفانه جایی از آن حرفی زده نمیشود. این دو شناوری هم که میبینیم و در همه رسانهها و مطبوعات از آن حرف می زنند و فکر میکنند که مشغول اطفا حریق است؛ صرفا به خاطر خنک داشتن بدنه کشتی است که تانکها دفرمه نشود و سوختی که داخل کشتی است در آبهای دریا نریزد.»
چه چیزی به تصادف سانچی منجر شد؟
اما شاید سوال خیلی از ما این باشد که چه چیز و چه طوری باعث این تصادف و برخورد مهیب در آبهای کشور چین شد. سوالی که آقای ندیمی معتقد است. جواب اصلی آن بعد از بررسی جعبه سیاه کشتی سانچی مشخص می شود اما با این حال طبق آخرین مکالمات حدس و گمانهایی زده می شود که کسی هنوز از صحت و سقم آن باخبر نیست. «کشتی سیستم محرکه خودش را از دست داده حالا اینکه چین انقدر این موضوع را مخفی نگه داشته است شاید به این موضوع بر میگردد که خود این کشتی ساخت چین است و این کشور شاید نمیخواهد مقصر شناخته شود. یک چیز عجیب دیگری هم که وجود دارد این است که کشتی مقابل که حدود ۲۰ نفر در آن بودند به سرعت نجات داده شدند و با این وجود به هیچکدام از آنها حتی اجازه مصاحبه نمیدهند.»