مسابقه زندگی
مهناز یزدانی، متولد شهریور 1359 و دانشآموخته کارشناسی ارشد انیمیشن؛ با کارتون «مسابقه زندگی» توسط برگزیده جشنواره «من هم هستم» سازمان اهدا خون بشود. وی را میتوان با عبارتهایی چون کاریکاتوریست، کارگردان، انیماتور و فیلمنامه نویس در حوزه انیمیشن از سال 1380 معرفی کرد.
سعید آقایی - اصفهان امروز : : مهناز یزدانی، متولد شهریور 1359 و دانشآموخته کارشناسی ارشد انیمیشن؛ با کارتون «مسابقه زندگی» توسط برگزیده جشنواره «من هم هستم» سازمان اهدا خون بشود. وی را میتوان با عبارتهایی چون کاریکاتوریست، کارگردان، انیماتور و فیلمنامه نویس در حوزه انیمیشن از سال 1380 معرفی کرد. همکاری با روزنامهها و مجلات داخلی اعتماد، اعتماد ملی، شهروند، وقایع اتفاقیه، جام جم، مجله اصفهان نیمروز، ستون آزاد مشهد، طنز و کاریکاتور ازجمله فعالیتهای وی در حوزه کارتون مطبوعاتی است. 13 جایزه به خاطر کارتونهایش گرفته است. پاسخهای یزدانی به پرسشهای اصفهان امروز را باهم میخوانیم:
*مهناز یزدانی از چه زمانی وارد دنیای کاریکاتور شد؟ چقدر در این فضا موفق بوده است؟
از سال هشتاد با شرکت در دوره تابستانه آموزش کاریکاتور که آقای مهدی تمیزی مدرسش بودند وارد دنیای کاریکاتور شدم. البته در حین این کلاسها شروع به یادگیری انیمیشن کردم و به آن سمت متمایل شدم که تا به امروز بهصورت مستمر به ساخت انیمیشن مشغول بودهام. بعد از اتمام دوره کاریکاتورم تا سال هشتادوچهار فعالیت جدی در زمینه کاریکاتور نداشتم. سال هشتادوچهار مجدد وارد دنیای کاریکاتور شدم و دو سه سالی کاریکاتورهایم را در وبلاگ شخصیام منتشر میکردم. زمانی که وبلاگ شخصیام به نام اینار کارتون را داشتم خودم با موضوعات داغ روز کمیک میزدم و در وبلاگم میگذاشتم که چندتایی از آنها مثل کمیک دانشگاه آزاد، کودکان خیابانی و سریال نرگس عجیب گرفتند! نه با روزنامهای کار میکردم و نه کارهایم را جشنواره میفرستادم. بااینکه کارهایم خیلی مبتدی و ساده بود اما مردم گویا خوششان آمده بودد و آن زمان وبلاگم روزی دوهزار بازدیدکننده داشت. لابهلای آن چندتایی کارهای وبلاگم را برای روزنامه اعتماد ملی فرستادم که اولین کار مطبوعاتیام بود. از بس استقبال از وبلاگم خوب بود با کلی اعتمادبهنفس از همان کارهای وبلاگم یک نمایشگاه هم بر پا کردم و آنجا هم مردم خیلی خوب استقبال کردند. خیلی هم برای خودم و آزادیام خوشحال بودم. کلا خیلی دوران کاریکاتوری لذت بخشی بود؛ اما بعد از برگزاری نمایشگاهم ناگهان دست از کار کشیدم. انگار که ترسیدم. کارم بهاندازه آنهمه مخاطب مشتاقی که پیداکرده بودم پخته و کامل نبود. وبلاگم هم دیگر روی کارتونهای من را به خودش ندید... سال نودوچهار اما با تمام قوا برگشتم. تجربه این سالیان در تولید انیمیشن قدرت اجرای خوبی به من داده بود و بامطالعهای که در باب طنز و کارتون کرده بودم به بهتر شدن ایدههایم کمک کرد. این بار دیگر هم در جشنوارهها شرکت کردم و هم با روزنامهها مستمر به همکاری پرداختم؛ و خوشبختانه تا حدودی موفق بودهام.
*با یزدانی چقدر راحت هستید و حرفتان را به او میزنید؟ تا حالا شده که از او انتقاد شدیدی داشته باشید و بخواهید یک کاریکاتور از خودش تهیه کنید؟
من بیشتر با خودم حرف میزنم تا با دیگران. خوشبختانه و یا متأسفانه همیشه در حال رصد خودم، رفتارم، حرفهایم، افکارم و بالطبع آثارم هستم؛ و این رصد آنقدر زیاد است که بهشدت در اکثر وجوهم، منجمله آثارم دچار خودسانسوری میشوم. مثل درد بیدرمان شده است. بسیاری از کارتونهایم روایتگر نقصها، معایب و حماقتهای خودم است.
*اگر قرار باشد بهعنوان یک منتقد کارهای یزدانی را بررسی کنید، کدام بخش از کارهایش را حذف میکنید و کدام بخشها را بیشتر نشان میدهید؟
حقیقتش را بخواهید بیشتر آثارم حاصل صد در صد توان من در لحظه خلق اثر است. لااقل در اکثر آثارم اینچنین است. چه انیمیشن و چه کاریکاتور. همیشه هنگام خلق اثر چه مطبوعانی چه جشنوارهای، چه سفارشی هر چه در چنته دارم رو میکنم. به خاطر همین بعد از اتمام کار تمام نقصها و معایب کار به خاطر نقاط ضعفی است که در مهارت اجرایی یا سوژه یابی دارم و باید با تمرین و آموزش رفعشان کنم؛ که پیوسته در حال تمرین و یادگیری هستم تا هر کار بهتر از کار قبل شود. شاید هم اینطور نشود اما تمام تلاشم را میکنم. حالا جواب سرراست پرسش شما این میشود که نه چیزی را حذف میکنم و نهبخشی را بیشتر نشان میدهم. آنچه باید حذف شود یا پررنگتر کردد بهمرورزمان با پختهتر شدن کارهایم صورت میپذیرد.
*چرا برخی در ایران از کاریکاتور وحشت دارند؟
ما از خودمان وحشت داریم و کاریکاتور همه خودمان را با ضعفها، نقصها، حماقتها، بدطینتیها، بدجنسیها و...تمامقد جلومان میگیرد...چرا نباید وحشت کنیم؟
*کاریکاتور بیشتر متکی بر سوژه و موضوع ناب، نگاه منتقدانه و رسانه بودنش استوار است یا تکنیک و اجرای قوی حرف آخر را میزند؟
اگر صرفا بنا به تکنیک و اجرا باشد که رشته تصویرسازی پذیرای این آثار خواهد بود و خودبهخود کار دیگر کارتون نیست و تصویرسازی حساب میشود. ایده اساس کارتون است. حالا اینکه از کدامیک از عناصر بصری برای روایتش استفاده کنید بسته به دنیای کارتونیست، سلیقه و مهارتش دارد. مسلما اگر یک کارتونیست ایده ناب و اجرای مناسب آن را داشته باشد کارش تأثیرگذار میگردد.
*اصلیترین آسیبی که فضای کاریکاتور امروز ایران را تهدید میکند چیست؟ چه باید کرد؟
تهدیدها که کم نیست. از تهدیدهای رسانه گرفته تا سیاست زدگی تا خود هنرمندان برای همدیگر؛ اما بزرگترین تهدید خود هنرمند برای خودش است. باید به آنچه میآفریند متعهد باشد.
*نخستین تجربه شما در یک جشنواره به چه زمانی برمیگردد؟ اصولا حضور در فضاهای جشنوارهای چه فرصتها و تهدیدهایی برای یک کاریکاتوریست محسوب میشود؟
اولین جشنوارهای که شرکت کردم همان سال هشتاد بلافاصله بعد از اتمام کلاس کاریکاتورم بود. جشنواره اعتیاد که تبریز برگزارشده بود. همان سال، همان کارهای خیلی مبتدی و خامم را چندتایی جشنواره داخل و خارج فرستادم که پذیرفته شدند و حتی یک لوح تقدیر هم از چین گرفتم اما دیگر حضور جدی در جشنوارهها نداشتم تا سال نودوچهار. قبل از این کلا مخالف جشنواره بودم. دلم نمیخواست کسی به من بگوید چی بکش دلم میخواست هر چه دوست دارم بکشم؛ اما این بار شرکت در جشنوارهها را در برنامهام قرار دادم. باید خودم را میسنجیدم که کجای دنیای کاریکاتورم. به نظر من در خلال جشنوارهها در کنار آثار دیگر هنرمندان و رویارویی با دنیایشان تجربه کسب میکنیم، نواقصمان را رفع میکنیم و سعی میکنیم بهتر شویم؛ اما کلا کارتون جشنوارهای را باید با حواسجمع پیش برد. اگر کاری بزنی که فقط و فقط مخاطبان آن جشنواره بهخصوص درکش کنند کارت بعد از اتمام جشنواره احتمال زیاد تمام میشود که به نظر من بسیاری از کارتونهایی که در کاتالوگ جشنوارهها میبینیم از این دستاند؛ که اگر این امر برای کارتونیست تکرار و مستمر شود ارتباطش با مخاطبان واقعی که مردم هستند کمکم قطع خواهد شد.
*برای بیان در کاریکاتورهای خودتان، چه اندازه به فرهنگ و ادبیات رسمی و فرهنگ عوام ایران رجوع میکنید؟
من یک قانون خیلی مهم برای خودم دارم. کارت مهم نیست جشنوارهای باشد مطبوعاتی باشد یا حتی برای دل خودت باشد. طوری باید کار بزنم که مردم بفهمندش. حتی اگر مفهوم عمیق و پیچیدهای باشد باید آنقدر ساده و روان روایتش کنم که برای اکثریت مردم قابلفهم باشد. اکثر سوژههایم از دنیای اطرافم و رفتار همین مردم و ارتباطاتشان ریشه میگیرد. برای همین فکر میکنم هر فرهنگی که دارند و هر ادبیاتی که به کار میبرند در کارم خودبهخود وجود دارد.
*جشنوارهای که شما برگزیدهشدهاید چه جایگاهی دارد؟ کدام کاریکاتوریستهای مهم در ان شرکت کرده اند؟
جشنواره «من هم هستم» نخستین جشنواره هنرهای تجسمی بود که سازمان انتقال خون برگزار کرده بود. از آن جشنوارههاست که آثارش برای تأثیرگذاری روی عموم مردم و ارتباط بیشتر آنها با این سازمان برگزارشده بود. در چهار بخش تصویرسازی، نقاش و کاریکاتور و گرافیک برگزار شد. بخش تصویرسازی فوقالعاده بود. کارهای بسیار تأثیرگذار و دلنشینی کنار هم نشسته بودند که همه از ایثار و بخشش داوطلبان اهدای خون حرف میزدند. آثار بخش کاریکاتور هم خوب بود. در مورد سؤال بعدی که راجع به حضور کاریکاتوریستهای مهم است، من با صفت مهم مشکل دارم! شاید بهتر باشد بگویید کاریکاتوریستهای مشهور. باید کاتالوگ را نگاه کنم تا اسمی را از قلم نیندازم؛ اما یلدا هاشمی نژاد، شهرام رضایی، مجید ادیبی در خاطرم ماندهاند.
*عنوان اثر شما در این جشنواره چه بود؟ با این موضوع کارهای دیگری هم انجام دادهاید یا این نخستین برخورد با این موضوع بوده است؟
عنوانش فکر میکنم مسابقه زندگی بود. به نظر من عنوان گذاری برای کاریکاتور اصلاً مناسب نیست. این عنوان هم چون خودشان اصرار داشتند کار عنوان داشته باشد برایش گذاشتم اما ترجیح خودم بدون عنوان بود. با موضوع اورژانس و فوریتهای پزشکی قبلا چندین کار کرده بودم چه کمیک و چه کارتون؛ اما اهدای خون بهصورت خاص اولین کارهایم بود و چه خوب که این جشنواره فرصتی شد برای این کارها.
*فاصله اصفهان و دیگر شهرها در کاریکاتور چقدر است؟
همه جای دنیا و ایران کارتونیست خوب دارد. در بعضی از نقاط ایران فعالیت انجمنهای کاریکاتور به همت خود کارتونیست ها و گرفتن بودجه قویتر بوده و توانستهاند در کنار هم رشد کنند. انجمن کاریکاتور اصفهان از آن جمله است و تعداد کارتونیست های خوب در آن زیاد است و اگر این تلاش ادامه داشته باشد بیشتر هم میشود.
*حضور و فعالیت در دنیای کاریکاتور، در ایران برای آقایان و خانمها، یکسان است؟
کاش مسائل را زنانه مردانه نبینیم. چرا باید غیر یکسان باشد؟ اینجا هر کس به وسع نگاه و قلمش مخاطب دارد و دیده میشود نه جنسیتش؛ مثلا در تصویرسازی اکثرییت خانمها هستند. میشود گفت آنجا خانمها حق آقایان را خوردهاند؟ مسلما نه!