غصه نخوریم که چرا ایران شبیه دبی نشد!
وقتی از ایران صحبـــت میکنیـــم از چه کشوری با چه مختصات جغرافیایی حرف میزنیم؟ اقلیم گرم و خشک این کشور آیا مایه خجالت است؟ مثلا ما همیشه باید حسرت بخوریم که چرا ایران جزیره سبز و خرمی نیست و مثل انگلیس و آلمان نزولات جوی ندارد؟! وقتی از فرهنگ ایرانی صحبت میکنیم، قصدمان چیست؟ به چه چیزی باید ببالیم و کجا باید حسرت بخوریم؟ صحبت کردن از توسعه در چه مسیر و با چه معنایی میسر است؟!
اصفهان زیبا: وقتی از ایران صحبـــت میکنیـــم از چه کشوری با چه مختصات جغرافیایی حرف میزنیم؟ اقلیم گرم و خشک این کشور آیا مایه خجالت است؟ مثلا ما همیشه باید حسرت بخوریم که چرا ایران جزیره سبز و خرمی نیست و مثل انگلیس و آلمان نزولات جوی ندارد؟! وقتی از فرهنگ ایرانی صحبت میکنیم، قصدمان چیست؟ به چه چیزی باید ببالیم و کجا باید حسرت بخوریم؟ صحبت کردن از توسعه در چه مسیر و با چه معنایی میسر است؟!
اینها بخشی از سوالاتی بودند که سید محمد بهشتی در جلسهای که هدفش تصمیمگیری درباره بودجههای پژوهشی و فرهنگی ارگانها بود، سعی کرد به آنها پاسخ بدهد. گمگشتگی و سرگشتگی، استقرار در ظلمت، این که ایران کجاست، نگاه به رشد و توسعه و معنای فرهنگ کلیدواژههای جدیدترین سخنرانی رئیس پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری بود که در نشست تخصصی بودجهریزی بر مبنای عملکرد در دستگاههای فرهنگی و پژوهشی مطرح کرد.سیدمحمد بهشتی صحبتهایش را با یک تذکر، این گونه آغاز کرد: «فرهنگ و توسعه به حدی آشنا هستند که از فرط آشنایی متوجه نمیشویم آنها را نمیشناسیم و بههمین دلیل واژههایی که از این جنس هستند باید آشناییزدایی شوند. در تاریکی قرار گرفتن وضعیتی را در ما ایجاد میکند که دچار گمگشتگی میشویم و گمگشتگی اضطراب را برای ما به همراه دارد.»بهشتی با اشاره به اینکه همه در کودکی یکبار گم و دچار اضطراب شدهاند، افزود: «در این وضعیت انگار تمام اطراف تهدید علیه انسان است و در این حالت در ظلمت قرار میگیریم و گرفتاریهایی نظیر ترس، اضطراب و گمگشتگی سراغمان میآید.
این حالت را نوعی بیماری است به نام استقرار در ظلمت. راه حل این موضوع روشن کردن چراغ است. در این صورت است که میفهمیم کجاییم و چه افرادی در آنجا هستند.»رئیس پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری، با بیان اینکه صد سال است که تصمیم میگیریم ایران کجا باشد و تلاش میکنیم ایران یک جای خاصی باشد، گفت: «همواره از اینکه ایران آنطوری که میخواهیم، مثلا جزیرهای در شمال اروپا نیست، ناراحت میشویم. از اینکه در کویر مرکزی باشیم خجالت میکشیدیم و از اینکه کشورمان شبیه انگلیس و آلمان و... نبود غصه میخوردیم و حالا هم غصه میخوریم چرا ایران شبیه دبی نیست.»بهشتی با اشاره به اینکه از انتقادهایی که در شبکههای اجتماعی از ایران میشود، افسوس میخوریم یا خود را با آلمانیها و ژاپنیها مقایسه میکنیم، گفت: «گویی این اراده ماست که کی بشویم. این اراده ماست که سرزمینمان کجا باشد یا کی باشیم و در چه زمانی بهسر ببریم. اما اینها توهم عمیق هستند. فرهنگ یعنی بهجا آوردن، یعنی بفهمیم امروز چه زمانی است، اینجا کجاست و افرادی که در آن زندگی میکنند که هستند و درباره چه موضوعی سخن میگویند.» بهشتی در ادامه فرهنگ را نجات از اوهام و نسیان توصیف کرد و با اشاره به اینکه توسعه هم دچار همین بیماری شده، گفت: «توسعه واژهای است که از عربی گرفته شده و در فارسی به معنای وسعت یافتن است.» او با تاکید بر این نکته که سالم، چابک و قوی بودن چیزهایی است که در توسعه مدنظر داریم، گفت: «زمانی اقتصاددانهای ما واژه رشد را در مقابل توسعه تحقیر کردهاند. در این وضعیت توسعه همهجانبه بودن و رشد نرخ شاخص شد ولی هنگامی که از رشد سخن میگوییم رشید و مرشد مدنظرمان است؛ یعنی صحبت از تربیت است. اگر بگوییم توسعه، یعنی میخواهیم با افزایش ظرفیت زیستیمان در شرایط بهتری زندگی کنیم و قدمی بهسمت سعادتمندی برداریم.»بهشتی تصریح کرد: «باید بفهمیم با چه افرادی سر
و کار داریم، در کجاییم و...مقدمه و پایه توسعه، فرهنگ است. با وجود اینکه تلاش میکنیم در تولید گندم خودکفا شویم و بهترین صنایع را تولید کنیم، تنها تولید زباله میکنیم؛ زیرا از زمان حضرت آدم تا امروز تمام محصولات کشاورزی و صنعتی به زباله تبدیل شده است.»