احمد نجفی : این گِل را باید به سرتان بمالید

شب گذشته احمد نجفی تهیه کننده فیلم «من یک ایرانی‌ام»، در این حرکت نمادین در شورای صنفی نمایش را گل گرفت.

شب گذشته احمد نجفی تهیه کننده فیلم «من یک ایرانی‌ام»، در این حرکت نمادین در شورای صنفی نمایش را گل گرفت.
به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، اوایل بهمن ماه امسال بود که احمد نجفی بازیگر، تهیه کننده و مجری برنامه صندلی داغ در اعتراض به پشت‌خط ماندن اکران فیلم «من یک ایرانی‌ام»، در مرکز سازمان سینمایی در وزارت ارشاد دست به اعتصاب زد که با وساطت برخی از اهالی سینما این اعتصاب متوقف شد. چند روز بعد این بازیگر سینما در مقابل دوربین خبرگزاری تسنیم نشست و در این زمینه صحبت‌هایی کرد.
در بخش‌هایی از آن مصاحبه نجفی به تسنیم گفت:‌ «اصلاً مسئله فیلم من نیست. مسئله الیت (قشر) و گروه خاصی است که همه باهم هستند ورسما دخالت می‌کنند. شورای صنفی بر اساس قانون اساسی و مصوبات مجلس عمل نمی‌کند. یک تفاهمنامه‌ای بوده بین بعضی آدم‌ها با بعضی روابط که خوب خودشان موضوع را می‌دانند. من کار به صنف دارم و کار با یک شورای صنفی که غیرقانونی است و زندگی تهیه‌کنندگان و کسانی که در سینما زحمت کشیدند را نابود می‌کند.»
یک هفته پس از انتشار این مصاحبه بود که فیلم «من یک ایرانی‌ام»؛ 18 بهمن 96 بر روی پرده های سینما رفت و پس از یک هفته اکران فیلم پایان پذیرفت. همین امر باعث اعتراضات بیشتر احمد نجفی نسبت به عملکرد شورای صنفی نمایش را پیش روی داشت. تا اینکه شب گذشته (6 اسفند 96) ساعت 22 مقابل درب شماره 2 خانه سینما حاضر شد و در حرکتی نمادین درب این مرکز که شورای صنفی نمایش در آن مستقر است را با گِل پوشاند.

*آقای نجفی چه کار می‌کنید؟

نجفی: می‌خواهم درب شورای صنفی اکران را گِل بگیرم؛ کسانی که با زندگی مردم این کار را می‌کنند باید بدانند که هرچه شوخی کردند دیگر کافی است.خودم به تنهایی این کار را انجام می‌دهم که فکر نکنند لشکرکشی کرده‌‌ام.

* چه شد که کار به اینجا کشیده شد؟

نجفی: چرا این سوال را از آقایان نمی‌پرسید؟ از کسانی که در سینما فیلم‌سوزی می‌کنند و گمان می‌کنند سینما متعلق به همین پنج شش نفر است، باید بدانند که این‌گونه نیست؛ اگر دست از این مافیا بازیها برندارند من تا آخر آنها را رها نمی‌کنم؛ من طاقت از دست‌دادن این همه پول را دارم؛ من برای این مملکت فیلم ساختم؛ برای باورم فیلم ساختم؛ بروند از همان فیلم‌هایی که دوست دارند بسازند که مبادا دوستان‌شان اذیت شوند؛ فقط به فکر خودشان هستند؛ فیلم‌های خودشان را اکران می‌کنند و وقتی که به فیلم‌های دیگران می‌رسند آن را نابود می‌کنند.

من به آنها قول داده بودم که این درب را گل بگیرم البته درب اصلی آن‌طرف است و من به حرمت برخی از دوستان با آن درب کاری ندارم ضمن اینکه آن درب میله‌کشی شده است. این درب را گل می‌گیرم تا این‌که به گوششان برسد و چشمشان ببیند که پای حرفی که می‌زنم، می‌ایستم کما این‌که کارهای دیگری که می‌کنم و خواهم کرد را هم ببینند. فیلم من یک سال و نیم در نوبت بود؛ دیگر بس است.


*چرا سایر صنوف در انجام این کار با شما همراهی نکردند؟ چون بالاخره آنها هم ضرر کردند.

نجفی: من به هیچ‌کس کار ندارم؛ من همیشه تنها کار کردم؛ تنها حرفم را زده‌ام و تنها هم ایستاده‌ام. هر کس کار خودش را بکند؛ آنها فکر نکنند که دار و دسته‌ای وجود دارد؛ آنها به دنبال دار و دسته هستند؛ آنها یک الیت خاص هستند؛ چهار پنج نفر این سینما را به کثافت کشیده‌اند؛ هر کس را که می‌خواستند زخمی کرده‌اند؛ هر کس که مطابق میل این آقایان نباشد باید نابود شود؛ این‌جور نیست؛ خواهید دید.

*این آقایانی که شما می‌گویید چه کسانی هستند؟

نجفی: آقای موسوی که اتفاقاً تازگی‌ها کلاه مافیا هم سرش می‌کند که یعنی «منم». نه آقای موسوی؛ مرا می‌شناسی، من هم تو را می‌شناسم.

آقای منوچهر محمدی! آقای سرتیپی! آقایانی که فکر می‌کنید سینما دست شما افتاده و سر گردنه سینما ایستاده‌اید و با سینما چنین بازی وحشتناکی می‌کنید؛ با من نمی‌توانید این کار را بکنید؛ من خیلی گُنده‌تر از آنی هستم که شما فکر می‌کنید و خیلی هم بیشتر از شما می‌دانم؛ همه شما در یک الیت هستید و این الیت باید شکسته شود؛ باید به گوش تمام مسئولین برسد؛ این‌جوری نیست.

سه چهار نفر در یک شرکت برای سینما تصمیم می‌گیرید؟ مگر شما که هستید؟ این را دست شما دادند که خدمت کنید یا خیانت؟ و شما خیانت کردید.

این را بدانید که این گِل را باید به سرتان بمالید؛ حیف که الان اینجا نیستید و الا خودم این کار را می‌کردم. سینما موقعی حرمت داشت و از وقتی که دست شما افتاد این‌طور شد. همه به اشکال مختلف اعتراض دارند؛ شما اتهام می‌زنید و مردم را بدنام می‌کنید و شب می‌نشینید و می‌خندید؛ دیگر تمام شد. والله تا روزی که در رگ من خون جاری است شما را رها نمی‌کنم؛ اگر کار به بازرسی کل کشور نرسید. امیدوارم بدانید که من منتظر بعدش هستم؛ حالا ببینید.

آقای منوچهر محمدی یا در این گروه هستی و یا نیستی؟ تو که هستی که برای خودت تصمیم می‌گیری و هر کاری دلت می‌خواهد می‌کنی. از مدیرکلی ارشاد به اینجا؟ ای داد بیداد.

اینها حتی در خود ارشاد نفوذی دارند؛ در اداره سینما؛ اینها را من به زودی اعلام می‌کنم؛ آدمی که در ارشاد برای شما کار می‌کند و مرتباً اسم لایحه را می‌آورد و می‌گوید که ما آیین‌نامه داریم؛ تو آیین‌نامه داری؟ تو از طرف ارشاد وظیفه داشتی که به اینجا بیایی و حق را به حق‌دار بدهی اما خودت بدتر از آنها هستی.

این گِلی است که بر سر شماها می‌مالم نه کس دیگری. این شورای صنفی است که گِل می‌گیرم؛ ببینید. حالا بروید شکایت کنید و بگوید به اموال دولت صدمه زده؛ این مال دولت نیست؛ این مال شماهایی است که دارید با زندگی مردم بازی می‌کنید.

آقای سرتیپی! اگر گذاشتم به این راحتی سینما را در دست بگیری؛ آن‌وقت خواهی دید. شماها فکر می‌کنید کسی شده‌اید؛ نه؛ همه شما اهل سینما هستید اما هیچ‌کدام از شما اهل این سینما نیستید؛ شماها به این سینما جفا کردید. بدانید که من شما را رها نمی‌کنیم.

آقای رئیس‌جمهور! این نتیجه مدارا با عده‌ای خاص در این سینماست که مردم را به اینجا می‌رسانند. آقای وزیر ارشاد! شما خوب می‌دانید که من برای چه داد می‌زنم. ببینید اینها با این سینما چه کردند؟ من تنها نیستم اما کار خودم را تنها انجام می‌دهم.

*چرا برای فیلم آقای درمیشیان 130 نفر از سینماگران امضا جمع کردند و به رئیس جمهور نامه نوشتند؛ اما کسی از شما حمایت نکرد؟

نجفی: مصلح همیشه تنهاست. گفتم که به حرمت برخی کسانی که اینجا رفت‌وآمد می‌کنند درب اصلی را گل نگرفتم؛ اینجا دربی است که رو به خیابان وصال باز می‌شود.

* [یکی از عابرین پیاده] ابتکار جالبی داشتید؛ اما فکر نمی‌کنید که این کار شما از نظر حقوقی قابل‌توجه شود و برای شما دردسر ایجاد کند؟

بسیار خوب است؛ بروند شکایت کنند؛ چون من اهل شکایت‌کردن نیستم همیشه پاسخگوی شکایت هستم؛ دادسرای فرهنگی وجود دارد که دلم می‌خواهد به آنجا بروم. بروند شکایت کنند؛ آن‌وقت است که مسائل رو خواهد شد؛ آنها فکر می‌‌کنند که من از سر احساسات این کار را کردم؛ من می‌خواهم در دادسرای فرهنگی جواب همه این حرفها و جفاهایی که به سینما کردند را بدهم؛ تا ببینیم چه کسی برنده این ماجراست؟ من مثل همیشه تاوان همه‌چیز را می‌دهم و هیچ ابایی از تاوان‌دادن ندارم.

من هستم و این درب گل‌گرفته شورای صنفی. دارم اعلام می‌کنم که تا آخر عمر شما را رها نمی‌کنم. آقای حیدریان چه کسی باید جواب این جفای شورای صنفی را بدهد؟ این روند تا چه زمانی ادامه داد؟

من چقدر آمدم نزد شما و حرف زدم؟ چقدر شنیدید؟ چقدر به تاسف سر تکان دادید؟ فکر می‌کنم وقتش است که یک کاری بکنید. من که دیگر در چند سال آینده فیلم ندارم. چرا دارم این کار را می‌کنم؟ این کار را برای این کردم که شما لیاقت مدیریت سینما را ندارید؟ مدیریت سینما در بخش خصوصی را از بین برده‌اند. این بدترین شکل قضیه است؛ یعنی متاسفانه این‌همه تلاش شد که بخش خصوصی مدیریت سینما را داشته باشد و این هم شده نتیجه‌اش. این خیانتی است که به سینما می‌کنند.


کارهایی که اینها کرده‌اند از دایره حقوق و حقیقت و شکل انسانی خارج است. چقدر نسبت به نادانی‌هایی که از جانب شورای صنفی شد حرف نزنیم؟ پیش خودشان فکر کرده‌اند خبری است. زمانی که من به سینما آمدم بسیاری از شماها هنوز به دنیا نیامده‌ بودید؛ شما حتی حرمت سینما را نگه نمی‌دارید؛ برای شما همین بس که فقط فیلمهای خودتان را اکران کنید و فقط به فکر ‌جمع‌کردنِ پول باشید؛ چطور می‌شود که یک شرکت برای کل سینما تصمیم بگیرد؟ این دیگر چه نوع سینمایی است که همه شما در یک شرکت جمع شده‌اید و برای خودتان تصمیم می‌گیرید؟ و سینما را نابود می‌کنید. ای وای بر این سینما.




ارسال نظر

اخرین اخبار
پربیننده‌ترین اخبار