اصفهان گرد-۱۴۴
زبان فشرده
سربندها و پلاک ها در دوران دفاع مقدس، کارکردهای مختلفی از جمله کارکرد فرهنگی داشت. این وجه فرهنگی بعدها در سینمای دفاع مقدس و آثار مربوط به جنگ بسیار دیده می شد. این سربند و پلاک، گویا زبان فشرده هشت سال مقاومت و پایداری هستند.
شب بود و قرص کامل ماه، در میان آسمان می درخشید. تقریبا هیچ ابری نبود. آخرین پنج شنبه تابستان بود. و ما خانواده های همکلاسی های پسرم قرار یک دورهمی داشتیم. شب بود و با این که شب بود، چیزی پنهان نبود. شب بود و نورافشانی های ساعت 21، به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس، صحنه های خاص و جذاب و فضای متفاوتی را ایجاد کرده بود. دورهمی ما در روبروی مسجد لسان الارض بود. تا شروع شام که هر کس خودش زحمت آن را کشیده بود، من پسر کوچک نشسته در کالسکه را جلو انداختم و پشت سرش در گلستان شهدا به راه افتادم. پشت سر عصمت کودکان می توان تا آسمان هم رفت. سلامی به شهدای گمنام، آشنایان همیشگی این دیار کردم. عجب روزی است این شب! بساط نذری و خیرات گسترده بود. یک جا چای می دادند، جای دیگر آش رشته و آن طرف تر، موکب شهدا، بستنی توزیع می کرد. آرام در صف قرار گرفتم و تصویر این یادداشت را درست در همین صف و در ساعت 21 و 14 دقیقه روز پنج شنبه سی ام شهریور 1403 تهیه کردم. بسیاری خودشان تجربه کرده اند، بسیاری هم دیده اند و دیگران هم بدانند که سربندها و پلاک ها در دوران دفاع مقدس، کارکردهای مختلفی از جمله کارکرد فرهنگی داشت. این وجه فرهنگی بعدها در سینمای دفاع مقدس و آثار مربوط به جنگ بسیار دیده می شد. به اندازه ای که مثلا در بسیاری از کارهای ابراهیم حاتمی کیا، پلاک به عنوان یک نماد مشترک استفاده شده است. در آثار تجسمی جنگ هم پلاک و سربند، نقش مهمی را داشته اند. گویا زبان فشرده هشت سال مقاومت و پایداری هستند. به دورهمی برمی گردیم و بعد آقایان با معلم مدرسه یک جلسه می گیریم و قرار می گذاریم یک هیات ماهانه داشته باشیم. برای خودمان، برای بچه هایمان. چه قرارهای خوبی در گلستان شهدا شکل می گیرد. شب بود و ماه داشت همه ما را می دید که در نصف جهان و در کنار مزار بهترین فرزندان نصف جهان درباره فرزندانمان تصمیم می گیریم و دعا می کنیم که فرزندانمان بهترین فرزندان شهر باشند بهترین باشند برای خودشان، برای خانواده شان و برای جامعه بشری. قرص کامل ماه، چون سربندی زیبای آن شب آسمان بود.