گفتگو با حسین تحویلیان به بهانه نمایشگاه سه پرده برای یک نمایش
پرواز پرنده ای از سیلک تا گاوخونی
انسان و طبیعت هرگز جدا از هم نبوده و نخواهد بود. آثاری نقاشی از انسان قبل از غارنشینی یافت نشده اما از دوره غارنشینی عناصر طبیعت همواره در نقاشی انسان حضور داشت
عصر سه شنبه 9 بهمن 1403 در گالری آرین هنر معاصر، هنوز نیم ساعت از گشایش نمایشگاه نگذشته بود که مجموعه ای از ویدئوآرت، چیدمان و نقاشی های حسین تحویلیان را با عنوان «سه پرده از یک نمایش» را دیدم. بیننده ابتدا تعدادی از آثار نقاشی هنرمند را می بیند و بعد امکان دیدار دو ویدئوآرت برای او فراهم می شود و در انتها تعدادی از بشقاب ها را در یک چیدمان جالب و جدید به تماشا می نشیند. هر کدام از این سه بخش یا سه پرده به قول هنرمند، می تواند به عنوان یک نمایشگاه مستقل هم دیده شود و در عین حال با هم بودن آنها، نشانی از پیوستگی کاری و همچنین موضوعی برای هنرمند دارد. در این مجموعه دغدغه او، طبیعت است. طبیعتی که ما جزوی از آن هستیم و باید با آن همراه باشیم و به آن احترام بگذاریم و نه اینکه مسلط بر آن و حاکم آن باشیم. متاسفانه نگاه دوم باعث تخریب و از دست رفتن طبیعت در اقسام گوناگون آن شده است. این نمایشگاه که تا 17 بهمن ماه ادامه دارد، ضمن یادآوری اهمیت و جایگاه طبیعت، فرصتی برای اندیشیدن درباره بزرگ ترین سرمایه زیستی نیز فراهم می کند. انتخاب نوع رنگ ها و فرم ها و همچنین شاد بودن فضا، نمایشگاه را به بستری برای آرامش بصری نیز تبدیل کرده است. در گالری و همراه دیدن آثار، گفتگویی هم با هنرمند داشتم. او درباره داستان نمایشگاهش گفت: « شروع نمایشگاه با اثر از دهه هفتاد و هشتاد من شکل می گیرد این اثر را زمانی در نمایشگاه گالری آپادانا به نمایش گذاشته بودم نمایشگاه هزار و صد مرغ آبی که قصه آن از دیدن تکه سفالی در سیلک کاشان شروع شد روی سفال پرنده ای نقش شده بود که پرواز خود را شروع می کرد. سال گذشت زایندهرود که محل الهام من بود خشک شد. در گاوخونی که من پرنده ها می کشیدم دیگر پرنده ای پرواز نمی کند. ویدئو رویا از برکه ای نزدیک شیراز ساختم سال ها بعد که رفتم خشک بود و دیگر ماهی نداشت» و بالاخره قرار شد برای اطلاع رسانی این نمایشگاه گفتگوی بیشتری داشته باشیم. متن زیر نتیجه این تلاش است. با هم پاسخ های تحویلیان را می خوانیم:
*تاریخ هنر را بدون حضور و نگاه به طبیعت می توان تعریف کرد؟ نخستین نگاه ها به طبیعت در دست بندی های جدید، چگونه دیده و طبقه بندی می شوند؟
پاسخ این سوال منفی است. انسان و طبیعت هرگز جدا از هم نبوده و نخواهد بود. آثاری نقاشی از انسان قبل از غارنشینی یافت نشده اما از دوره غارنشینی عناصر طبیعت همواره در نقاشی انسان حضور داشت. در تحولات نقاشی اروپایی ارجاع به طبیعت عنصر اصلی هنر نقاشی بوده و هست. حتی زمانی که عدم ارجاع به طبیعت مطرح می شود نوعی واکنش به طبیعت را در ذات خود دارد. موضوع مهم در برخورد انسان با طبیعت است. هنرمند شرقی طبیعت را تقدس می کرد در حالی که از زمان صنعتی شدن جهان طبیعت کالایی شد که باید مصرف می شد حتی به بهای نابودی آن که این نابودی نابودی خود انسان را هم به همراه دارد.
*انسان در دورهای آغازین تمدنی و در نخستین دست ساخته های خود مانند سفال ها، چگونه به طبیعت پرداخته و بیشتر کدام بخش هایی از آن را بازنمایی کرده است؟
بازتاب طبیعت روی سفال و سایر محل های نقاشی انسان یکسان نیست گاه حضور حیوانات یا گیاهان به نوع خاصی اشاره دارد و گاه به صورت نمادین است و البته بسیار از اشکال به اسطوره های خاصی اشاره می کنند، در این میان نقش مایه ها هم هستند که مادر هنرهای تزئینی را شکل می دهند. اما همه نشان می دهد طبیعت و الهام از طبیعت بخش مهمی از فعالیت هنری انسان را شکل می داده است.
*طبیعت در هنرهای تجسمی پس از رنسانس و محوریت یافتن انسان چه جایگاهی یافت؟
رنسانس نیروی ذهنی خدا انسان های قبل از مسحیت را در اروپا زنده کرد اما این بار این انسان بود که پیکره خود را جای گزین خدایان می کرد. ستایش زیبایی پیکره انسانی که بخشی از طبیعت است در سقف نماز خانه سیستین توسط میکلآنژ نشان داده می شود. و این راه با همه تغییرات تا امپرسیونیسم ها ادامه می یابد.
*با ورود به دنیای مدرن و هنرهای معاصر، نگاه هنرمند به طبیعت چه تغییری کرده است؟
البته طبیعت توسط بعضی از هنرمندان هم چنان کار می شد. ویلیام ترنر از جمله همین نقاشان است، در کارهای او جادوی طبیعت هم زمان با امپرسیونیسم ها حضور دارد. خود امپرسیونیسم ها هم حقیقت را در رفتار نور یافتند. البته منظر یا طبیعت شهری بیشتر در کار آنها حضور دارد. اما این کوبیسم ها بودن که انسان و طبیعت را جسمی و ماده وار کردند، دفرمه سازی های پیکاسو نگاه مادی به طبیعت را نشان میدهد. این برخورد همان محصول شدن طبیعت در آن عصر بود که همچنان ادامه دارد.
*طبیعت و عناصر آن در هنرهای شرقی به خصوص نگارگری ایران چه جایگاهی داشته است؟ این هنرمندان تا چه اندازه به سراغ طبیعت رفته اند؟
نقاشی ایرانی روایتگر ادبیات است. و ادبیات فارسی و ترکی همیشه سرشار از حس طبیعت هستند. به کارهای جنید نقاش عصر ایلخانی نگاه کنید نمایش طبیعت معنویت اثر او را کامل می کند. گاه صحنه عشق بازی و گاه صحنه نبرد را نشان میدهد اما در هر دو طبیعت یک حس ماورایی را ایجاد می کند. در کارهای بهزاد هم همین حس هست هرچند کارهای او بیشتر منظر معماری شهری را نشان می دهد.
*عناصری چون درخت، پرنده، آب و خاک تقریبا در همه نگاه ها و زمان ها حضور دارد. فکر می کنید چرا این عناصر با اسطوره ها و فرهنگی های همه ملل در هم آمیخته است؟
اگر این نبود نادرستی شکل گرفته بود. طبیعت مادر انسان است و عنصر طبیعت همواره در کنار تمام قصه های انسانی حضور داشته اند. ما آدم ها با همه عناصر طبیعت همزاد پنداری می کرده و می کنیم. با آب روان می شویم با پرنده به پرواز در می آییم و با درخت ریشه می دانیم. اسطور از دل این قصه زاده می شود.
*داستان آثار موجود در نمایشگاه سه پرده از یک نمایش از کجا کلید خورد؟ و چه مراحلی را طی کرد؟
این نمایشگاه در امتداد کارهای قبلی من هست. شروع نمایشگاه با اثر از دهه هفتاد و هشتاد من شکل می گیرد این اثر را زمانی در نمایشگاه گالری آپادانا به نمایش گذاشته بودم نمایشگاه هزار و صد مرغ آبی که قصه آن از دیدن تکه سفالی در سیلک کاشان شروع شد روی سفال پرنده ای نقش شده بود که پرواز خود را شروع می کرد. سال گذشت زایندهرود که محل الهام من بود خشک شد. در گاوخونی که من پرنده ها را می کشیدم دیگر پرنده ای پرواز نمی کند. ویدئو رویا را از برکه ای نزدیک شیراز ساختم سال ها بعد که رفتم خشک بود و دیگر ماهی نداشت. حال قصه من از این محیط دگرگون شده است.
*مهم ترین ویژگی موضوعی و تکنیکی این نمایشگاه را در چه می دانید؟ چرا سه پرده از یک نمایش نام گرفت؟
سه پرده است چون 3 نوع کار در آن حضور دارد. ویدئو، نقاشی و چیدمان. سه پرده است چون از آب، پرنده وخاطر می گوید. سه پرده است چون از گذشته، حال و امید به آینده می گوید.
*بشقاب های حاضر در نمایشگاه استمرار بشقاب های سنتی هنر ایران هستند؟
از یک رو بله می دانید که من در حضور عنصر هنر در زندگی روزمره تاکید دارم در نمایشگاه ها قبلی هم روی پارچه کار کرده بودم و از خریدار می خواستم که به عنوان سفره نان استفاده کند. بشقاب هم به همین صورت است از عزیزانی که برده اند خواهش کرده ام که سر میز صبحانه و نهار باشد. روی این بشقاب ها نقش های از طبیعت ترسیم شده یادگاری، تولید خاطره و قصه ای که بماند.
*فکر می کنید کدام بخش از نمایشگاه با مخاطب ارتباط بیشتر و بهتری برقرار می کند؟
مختلف بود کسی از ویدئو لذت بیشتری برده بود و کسی هم از نقاشی و گاهی هم از چیدمان بشقاب ها به هر حال هر کدام از پرده ها با کسی ارتباط برقرار می کرد.