اصفهان گرد-۲۴۵
بازی مادربزرگ ها
شور زندگی، داستان مادر و مادربزرگهایی است که چند شبی پا روی صحنه محکم میکنند و این بار قصه ای را، در این نمایش بازی می کنند
عصر شنبه سیزدهم بهمن ماه 1403 تصمیم گرفتم از چهارراه خاقانی تا محل نمایش را پیاده بروم. از حکیم نظامی وارد نظر میانی شدم از جلو کلیسای «بتلحم» عبور کردم. روبروی آن تابلوی کوچه «باغ به» برایم جالب بود. وارد خیابان توحید شدم و از نماهای معاصر و شیک شهر هم رد شدم. بالاخره از کوچه پشتی مجتمع فرهنگی فرشچیان، یا همان عدالت، خودم را به راهروی ورودی سالن پرواز رساندم. ساعت 17:30 دقیقه بود و هنوز تا اجرا نیم ساعتی وقت بود با این همه تعدادی از تماشاگران درست مانند سالن انتظار پرواز، ایستاده و نشسته در حلقه دو یا چند نفری مشغول گفتگو بودند. در فرصتی که بود با آقای حشمت ا... انتخابی، سلام و علیکی داشتم. من خبرنگار بودم و کارت پروازم صادر شده بود و در دست همکارم، خانم مریم قدسیه بود. در سالن که باز شد، همراه بقیه منتظران داخل شدیم و در جای خود نشستیم. برای این نمایش نوشته بودند: «شور زندگی، داستان مادر و مادربزرگهایی است که چند شبی پا روی صحنه محکم میکنند و این بار قصه ای را، در این نمایش بازی می کنند» و این همه کاری از «موسسه رنگینکمانسپید» است. نمایش «حسن و دیو راه باریک پشت کوه» از ۸ لغایت ۱۶ بهمنماه ۱۴۰۳ با اجرای مادربزرگ ها، فضای تازه و متفاوت ایجاد کرده است. این اثر معروف نوشته «افشین هاشمی» است که این بار با کارگردانی «نوید بانی» و موسیقی «محمد پیوند حیدری» و با اجرای بازیگران: «مهتاب نفیسی، ماهمنیر رحمانیان٫ شهناز صفایی٫ زهرا ربیعی٫ زهرا نافعی٫ بتول نیکفر٫ اعظم گلستان٫ مهری رضایی٫ زهره خرمی٫ محمد پیوندحیدری٫ عباس طغیانی» پیش چشم مخاطب قرار می گیرد. من خسته بودم و خوابم می آمد و اگر نمایش نبود و سکوت بود سرم را می گذاشتم و یک خواب عمیق می دیدم. یک خواب شیرین. خوابی که در آن کسی هم به فکر سالمندان هست. عالم خواب است و قوانین خودش. القصه در این نمایش حسن برای عشق به راه میافتد. قصهای که در آن آدمی یک سفر را شروع میکند تا دیو را شکست دهد. اما در این نمایش دیو دیگر دیو نیست. اگر این نمایش را با سابقه اجرا شده در کشورهای ایران، آلمان، فرانسه بدانیم اجرای سالن پرواز، ارزش افزوده دیگری هم دارد. این ارزش افزوده تازه می تواند نقطه مهمی برای کارهای دیگر و مشابه باشد. استفاده از مادربزرگ ها، یعنی مجموعه دارد درست فکر می کند و شهر را شهر دوست دار سالمند آماده می کند. و اما ماجرا نمایشی که دیدم، عبارت است از دزدیده شدن فرشته خواب! و حسن قهرمانی است که دنبال نجات این فرشته می گردد. اگر خواب باز گردد...با خودم داشتم دنباله خواب و یا فرشته خواب و یا همان فرشته می گشتم ولی نمایش تمام شده و از تماشاگران می خواهند که سالن را ترک کنند. یادم نرود و این را بنویسم که عکس این یادداشت توسط «ستایش دهقانی» تهیه شده است.