واقعیت گریزهای بیمنطق
بازی با فلسطین نشان داد تیم ملی در جام ملتها مسیر بسیار دشواری برای رسیدن به قهرمانی پیش رو دارد. البته هنوز هم بسیاری از کارشناسان و پیشکسوتان فوتبال بر این باورند که هر عنوانی بهجز قهرمانی در امارات برای فوتبال ایران و بویژه کارلوس کی روش شکستی بزرگ محسوب میشود.
امیرحسین احتشامی-اصفهان امروز: بازی با فلسطین نشان داد تیم ملی در جام ملتها مسیر بسیار دشواری برای رسیدن به قهرمانی پیش رو دارد. البته هنوز هم بسیاری از کارشناسان و پیشکسوتان فوتبال بر این باورند که هر عنوانی بهجز قهرمانی در امارات برای فوتبال ایران و بویژه کارلوس کی روش شکستی بزرگ محسوب میشود.
آنها به حقوق سالیانه سرمربی پرتغالی تیم ملی اشاره میکنند که او را در میان گرانترین مربیان فوتبال جهان قرارداده و از کیروش تنها قهرمانی میخواهند و دیگر هیچ. در نقطه مقابل سرمربی تیم ملی مقابل این افراد اصلا کوتاه نمیآید و پاسخهای خودش را برای این نظریه که «تیم ملی باید قهرمان جام ملتهای آسیا شود»، دارد. پاسخهایی بسیار واقعبینانهتر از اظهارنظرهای عجولانه و بعضا مغرضانه همین طیف از کارشناسان و پیشکسوتان فوتبال است. شاید همین تساوی مقابل فلسطین هم انبوهی از نیش و کنایهها را روانه کی روش کند اما ناخدای پرتغالی تیم ملی از بازی با فلسطین برای شبیهسازی دیدار مقابل یمن و حتی عراق استفاده لازم را برده است. او خوب میداند همین تیمهایی بهظاهر گمنام و بدون افتخار عربی در جام ملتهای آسیا چگونه گوش بزرگان فوتبال آسیا را خواهند کشید. بهطور مثال حذف فلسطین در همان مرحله مقدماتی جام ملتها تصور بسیار خامی است چراکه آنها مقابل ایران نشان دادند نهتنها حریف سادهای برای دیگر آسیاییهای نخواهد بود بلکه لقمه گلوگیری خواهند شد. فلسطینیها 29 آبان ماه در دیداری تدارکانی مقابل چین به میدان رفتند و توانستند با کسب تساوی مقابل اژدهای زرد این تیم را متوقف کنند. اما دلیل برخی اظهارنظرها پیرامون قهرمانی بیچونوچرای تیم ملی از ناآگاهی برخی از همین مفسران و پیشکسوتان ورزشی ناشی میشود. افرادی که هنوز فوتبال ایران را قدرت بلامنازع قاره کهن میدانند و تیمهای آسیایی را حریفانی دمدستی برای خرد کردن. بهطور مثال همین تیم فلسطین در سال 1390 مقابل تیم ملی ایران هفت بر صفر شکست خورد و با باختی سنگین زمینبازی را ترک کرده است. نگاه سادهلوحانه این است که زمانی هفتساله را به هیچ انگاشته و پیشرفت تیمهای آسیایی را نادیده بگیریم. زمانی حریفانی چون مالدیو 17 گل از تیم ملی ایران دریافت میکردند اما همین حالا مالدیو همتیمی که در شرایط عادی با بیش از دو یا سه گل مغلوب تیمهای بزرگ آسیا نخواهد شد. از سوی دیگر باید این پرسش را مطرح کرد در هشت سالی که کی روش سکان تیم ملی را برعهدهگرفته است فوتبال ایران در زمینه باشگاهی و ملی تا کجا پیش رفته است؟ هنوز بسیاری از ورزشگاههای کشور استانداردهای لازم برای برگزاری یک مسابقه بینالمللی را ندارند و حتی استادیوم آزادی هم از این مهم بیبهره است. همین بازی برگشت فینال لیگ قهرمانان آسیا که به میزبانی ورزشگاه آزادی برگزار شد هزینه 15 میلیارد تومانی را به ورزش ایران تحمیل کرد تا حداقل استانداردهای لازم AFC تأمین شود. آقایی در فوتبال آسیا نیاز به باشگاههایی تمام حرفهای، مسابقاتی باکیفیت بالا، بازیکنانی خارجی گرانقیمت، زمینهای چمن هموار، جایگاه تماشاگران استاندارد و بسیاری دیگر از ملزومات داد. نیازهایی که در شرایط فعلی حتی کف حداقلی آنهم فراهم نیست و فدراسیون فوتبال هرسال برای اینکه باشگاههای ایرانی حاضر در لیگ قهرمانان آسیا همچنان در این رقابتها باقی بمانند، مجبور میشوند با شگردهای خاص خودش AFC را راضی به حضور تیمهای ایرانی در معتبرترین تورنمنت فوتبال باشگاهی آسیا کند. اما میراث کی روش پس پایان دوره هشتساله مأموریتی که بر عهده دارد چه چیزی است؟ آیا این تئوریسین دنیای فوتبال به کار پرطرفدارترین ورزش ایران آمده است؟ پاسخ منطقی به این پرسش اگر بدون حب و بغض باشد، مثبت است. کی روش زمانی که هدایت تیم ملی ایران را بر عهده گرفت با ساختار روبرو شد که هرگز پیشتر چنین چیزی را ندیده بود. حکمفرمایی بیچون چرای بازیکنان بر تیم ملی، جزیرهای عمل کردن فدراسیون فوتبالی و کمبود شدید امکانات. او باید همچون معماری چیرهدست همهچیز را از نو میساخت و بدون شک چنین کاری زمانی طولانی را میطلبید. البته برای کی روش انجام درست چنین مأموریتی بسیار دشوار بود اما سرمربی پرتغالی تیم ملی اهل چالش بود و از رویارویی با مشکلات ترسی به خور راه نداد. نخستین گام کی روش در این راه برخورد با بازیکنان سرکش و نازپرورده بود. او باید به تیم ملی شخصیتی فرارتر از افراد میداد. تیم ملی باید برای همه به یک سمبل تبدیل میشد و چنین کاری نیاز به زمان داشت. سرانجام هم این موقعیت با ناسازگاری چند بازیکن فراهم شد و کی روش بازیکنان بزرگی چون مهدی رحمتی، هادی عقیلی، فرهاد مجیدی و محمدرضا خلعتبری را کنار گذاشت تا دیگران حساب کار دستشان بیاید. از آن زمان به بعد هیچ بازیکنی جرئت کمترین بینظمی را پیدا نکرد. این قاعده میراث کوچکی برای فوتبال ایران نیست و تا مدتها ساختارشکنی و بیحرمتی به پیراهن تیم ملی را از فوتبال ایران دور خواهد کرد. دومین کار اساسی کی روش ساختن مرکزی ویژه برای تیم ملی بود. پک در حالی ساخته شد که فوتبال ایران از داشتن یک کمپ تمرینی بیبهره بود. البته برای حفظ این مرکز هم کی روش وارد جنگ با تعدادی از افراد فرصتطلب شد و به هر شکل پک را برای تیم ملی حفظ کرد. سومین وظیفه کی روش هم یکپارچه کردن فدراسیون فوتبال برای حمایت تمام و کمال از تیم ملی بود که در انجام این کار هم تا حدودی موفق شد.