خزان در تابستان

آن روزها وقتی می‌خواستند جوانان را نصیحت کنند تنها به خواندن مصرعی معروف از گنجور رضی‌الدین آرتیمانی به این مضمون که «عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است» بسنده می‌کردند

حسن روانشید- اصفهان امروز: آن روزها وقتی می‌خواستند جوانان را نصیحت کنند تنها به خواندن مصرعی معروف از گنجور رضی‌الدین آرتیمانی به این مضمون که «عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است» بسنده می‌کردند، این کلام اگرچه مفهومی انکارناپذیر در بطن دارداما بیشتر کسانی که آن را می‌شنیدند اهمیت چندانی به آن نمی‌دادند، گرچه درنهایت بی‌توجهی به این معنای ارزشمند خسارات فراوانی را به آنها وارد می‌کرد. جوانان تنها می‌توانستند دردوره کهولت عین آن را برای جوانان نسل بعد تکرار کنند. کافی است نسلی در طول تاریخ بشر تنها شنونده نباشد و موبه‌مو نصایح بزرگان را جامه عمل بپوشاند، آن ‌وقت خواهیم دید مدینه فاضله‌ای که از رویاهای دست‌نیافتنی همه دوران‌هاست به راحتی به چنگ خواهد آمد و پایدار خواهد‌ماند. فراموشی خصلت انسان‌هایی است که همچون مرضی شیرین به آن مبتلا هستند و هیچ‌وقت درمان نخواهد شد، اما در مقابل، پند و اندرز تلخ‌ترین داروی درمان این بیماری است که هیچکس حاضر به استفاده از آن نیست. حتی بیشتر آنهایی که این نسخه را می‌نویسند یا می‌گویند نیز اگر در مقام مستمع باشند از پذیرش آن استنکاف می‌کنند، انگار بشر با این علاج قبل از وقوع مخالف‌ و خصومت ذاتی با آن دارد، گویی ترجیح می‌دهد بیماری را معالجه کند و از پیشگیری سرباز می‌تاباند. نگاهی به درون خود، ما را به‌خوبی آگاه می‌سازد که در دوران زندگی چه توصیه‌هایی را از بزرگان خود شنیده و به آنها عمل نکرده‌ایم، درحالی‌که خسارات آن را به‌خوبی شاهد بوده و لمس کرده‌ایم اما حاضر به اعتراف به آن در مقابل کسانی نیستیم که می‌دانیم آینده‌ای همچون ما را در روبرو دارند. سهل‌انگاری و بی‌توجهی به روند زندگی، دمار از روزگارمان درآورده اما همچنان اشتباه می‌کنیم و با اندکی تأمل در این باره بیگانه‌ایم. می‌دانیم دوام زندگی ما به چهار عامل خلقت موجودات زنده بستگی دارد بااین‌حال کمر همت به نابودی و انحطاط آنها بسته‌ایم. انگار خلق‌شده‌ایم تا تنها از این عوامل انتقام بگیریم، هوا را آلوده کنیم، کمر به نیستی آب با اسراف در آن ببندیم، محیط‌زیست را نابود سازیم و خاک را منهدم کنیم، تیشه را به‌سوی خود گرفته‌ایم تا فرقمان را بشکافد و آنگاه حیران به گوشه‌ای خزیده و تماشاگر کرده‌های خود باشیم که تدبیری برای آن نیست و در این باتلاقی که خود ایجاد کرده‌ایم دست‌وپا بزنیم. ما را چه می‌شود که اینچنین خصمانه به جنگ با خود مهیا شده‌ایم؟ تابستان است و دیدن حتی یک برگ زرد می‌تواند تارهای عصبی ما را متغیر سازد. گرمای کشنده و زردی درختان که نشانگر رو به سردی رفتن هواست و خزان. جنگل‌های تنیده شعله‌ور شده و درختان تنومند و سرفراز قد خم کرده‌اند و آماده می‌شوند تا نابود و به اره نجاران سپرده شوند، دیگر عبور جوی روان را کسی نمی‌بیند تا در کنارش نشسته و گذر عمر را تماشا کند! صدای پرندگان از صحنه روزگار محوشده و رودها سمفونی خروش سر نمی‌دهند. ساحلی برای زاینده‌رود وجود ندارد که درختان آن آرام‌آرام لباس زرد غم پوشیده و آماده ‌شوند دوره دیگری از زندگی خود را بگذرانند. اما هنوز هم انسان‌هایی بی‌خیال از کنار این فجایع می‌گذرند و همچنان در حق طبیعت جفا می‌کنند.

ادامه دارد

ارسال نظر

اخرین اخبار
پربیننده‌ترین اخبار