اصفهان گرد-۱۷۲
پای روایت ها
خبرنگاران وظیفه دارند تا روایت های مردمان این شهر را ثبت کنند. روایت هایی که گاه گل و پروانه دارد و گاه یک حجم از سختی و سردی بتن را با خود حمل می کند.
چهار راه آبشار، نبش بوستان خبرنگار، مجسمه ای بزرگ ایستاده است با پروانه ایی که روی شانه چپش نشسته و گلی که در همان دست دارد. مجسمه ای با پاهای بلند درست مانند بابا لنگ دراز. همه چیز رویایی و زیبا و متناسب با درختان و بوستان و پل بزرگمهر و رودخانه زاینده رود است. تنها یک شعر و صدای زیبا کم دارد تا همان گردد که شاعر دنبال آن می گشته است. حالا که آبی در رودخانه نیست و جریان زاینده رود متوقف شده است، شاید خوانش ها هم تغییر بکند. تغییری از تعابیر رومانتیک و رویایی به سمت رئال های تیز و تند و واقعی درست مقابل رئالیسم جادویی! اینجا خبرنگاران نیز مانند عموم مردم سوار بر خطوط بی آرتی از کنار این حجم بزرگ رد می شوند و به زندگی فکر می کنند، به نوسان قیمت ها، به تیترهایی که در بدنه جامعه زده می شود. سال هاست که سبزی فروش ها با روزنامه نزدیکی بیشتری دارند تا خبرنگاران. نه اینکه اهالی خبر، قایفه را باخته باشند دیگر شعر منظوم و قافیه گویا معنایی ندارد و به کلی از زیست انسان معاصر حذف شده است. شاید این حجم بزرگ اشاره ای به قلب مهربان داشته باشد. قلب مهربانی که تبعیض ها برایش گران تمام می شود و گرانی ها، شیپور تبعیض های جدید است. خبرنگاران هم پیاده یا سوار بر اتوبوس یا با وسیله شخصی از این جا رد می شوند و این حجم بزرگ می ماند. حتی آن مرد خسته نشسته در پای مجسمه هم بالاخره بلند می شود و دنبال زندگی اش می رود. پای مجسمه به اجبار نشسته تا بی آنکه بخواهد ذهنش برود داخل خانه اش. برود سراغ ماجراهای خودش. برود تا انتهای داستانی که دوست داشت برای او هم رویایی و رمانتیک تمام شود. دوست داشت برای او هم همراه با گل و پروانه باشد. خبرنگاران وظیفه دارند تا روایت های مردمان این شهر را ثبت کنند. روایت هایی که گاه گل و پروانه دارد و گاه یک حجم از سختی و سردی بتن را با خود حمل می کند. روایت هایی که گاه با این حجم بزرگ همخوان است گاه این حجم بزرگ در بزرگی اندوه و سختی و یا زیبایی و مقاومت آن جایی برای نشان داده شدن ندارد. روایت های ما می توانند آنقدر بزرگ باشند که چون عصای موسی، همه جادوها را ببلعند. آیا وقت آن نرسیده است تا برای رسیدن به کوه روایت ها، کفش ها را از پا در آوریم؟! در ضمن جهت اطلاع شما خواننده عزیز، تصویر این یادداشت در روز چهارشنبه 2 آبان 1403 در ساعت 17 و 01 دقیقه تهیه شده است.