امام آمد
26 دی ماه 1357 شاه از ایران رفت، امام خمینی كه شرط ورود خود به كشور را خروج شاه، اعلام كرده بود، با فرار شاه تصمیم به بازگشت گرفت.
26 دی ماه 1357 شاه از ایران رفت، امام خمینی كه شرط ورود خود به كشور را خروج شاه، اعلام كرده بود، با فرار شاه تصمیم به بازگشت گرفت. قرار بود این رجعت تاریخی در روز پنجشنبه پنجم بهمن 1357 انجام گیرد اما بختیار، با بستن فرودگاه ها مانع از انجام این امر شد. با انتشار خبر بسته شدن فرودگاهها، مردم خشمگین به خیابان ها ریختند و سرانجام مردم بختیار را مجبور كردند، فرودگاه ها را باز كند.
فرودگاه مهرآباد
هواپيماي حامل امام در ساعت نه و بيست و هفت دقيقه و سي ثانيه در فرودگاه مهرآباد بر زمين نشست. يك دقيقه بعد امام، در حلقه مأموران حفاظت و پليس فرودگاه و هواداران امام و برگزيدگان كميته استقبال سوار اتومبيل بنزي كه در فرودگاه آماده بود، شدند و اتومبيل در ميان فريادهاي مردم به سوي خروجي فرودگاه به راه افتاد.
به طرف دانشگاه
مرحوم آیت الله طالقانی و شهید آیت الله بهشتی با دیدن استقبال بیش از حد انتظار، به امام پیشنهاد لغو برنامه بهشت زهرا را دادند، امام با آرامی پرسیدند:«ماشین کجاست؟ من قول داده ام که به بهشت زهرا بروم و می روم.». با رسيدن اتومبيل امام (ره) به دانشگاه ابراز شادماني و احساسات مردم اوج گرفت و به همین علت امام خميني(ره) موفق به سخنراني در مقابل دانشگاه نشد و اتومبيل ايشان به راه خود ادامه داد. فاصله دانشگاه تا بهشت زهرا مملو از جمعیت بود و چاره ای جز استفاده از بالگرد برای رساندن امام به بهشت زهرا نبود و در نهايت، قطعه 17 بهشت زهرا جایی که شهدای17شهریور دفن هستند براي فرود امام درنظر گرفته شد.
بخشی از سخنان امام خمینی(ره) در بهشتزهرا
امام در بهشت زهرا ضمن ادای احترام به شهدای انقلاب اسلامی، سخنرانی تاریخی خود را در آنجا ایراد كرد. در این سخنرانی امام(ره) نخست وزیری شاپور بختیار را غیر قانونی اعلام كرده و فرمود: خوب، ما حساب بکنیم که این مصیبتها برای چه به این ملت وارد شد، مگر این ملت چه میگفت و چه میگوید که از آنوقتی که صدای ملت در آمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اینها ادامه دارد. ملت ما چه می گفتند که مستحق این عقوبات شدند ملت ما یک مطلبش این بود که این سلطنت پهلوی از اول که پایه گذاری شد برخلاف قوانین بود. برای اینکه ما فرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رای داند که یک نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل است؛ لکن اگر چنانچه یک ملتی رای دادند (ولو تمامشان) به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی ملت پنجاه سال پیش از این، سرنوشت ملت بعد را معین می کند ،سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. من دولت تعیین می کنم، من تو دهن این دولت می زنم، من دولت تعیین می کنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم. این آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد، رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد، فقط آمریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده، به ارتش دستور داده که از او پشتیبانی بکنید، انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته است که باید از این پشتیبانی بکنید. یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد نه هیچ یک از طبقات ملت از هر جا بگوئید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که می آورند توی خیابان ها، از خودشان هست این اشرار، فریاد هم می کنند، از این حرف ها هم می زنند لکن ملت این است، این ملت است (اشاره به حضار).