از هیجان «پایتخت» تا رنج حیوانات صفه
اصفهان در سریال« پایتخت 7» نقش پررنگ تری دارد. از حضور یک بازیگر زن با لهجه اصفهانی تا پخت بریان، غذای سنتی اصفهان؛ اما یک سکانس در قسمت بیستم این سریال باز نام اصفهان را به فضای رسانهای کشاند.

اصفهان در سریال« پایتخت 7» نقش پررنگ تری دارد. از حضور یک بازیگر زن با لهجه اصفهانی تا پخت بریان، غذای سنتی اصفهان؛ اما یک سکانس در قسمت بیستم این سریال باز نام اصفهان را به فضای رسانهای کشاند.
سکانس هیجانانگیز نبرد «بهتاش» و «خرس» در این قسمت، یک شب پرهیجان و پرواکنش در شبکههای اجتماعی رقم زد. خرسی که یا جلوه ویژه بود یا تنپوش، تبدیل شد به قهرمان یا ضدقهرمانی که مخاطبان را شوکه کرد. اما در میان تحسینها و شوخیها، یک سوال مهم به آرامی اما پررنگ خودش را نشان داد: این خرس واقعی از کجا آمد؟
طبق گفته عوامل این سریال این حیوان، همان خرس باغوحش صفه اصفهان است؛ جایی که سالهاست محل انتقاد و اعتراض فعالان محیطزیست و حامیان حقوق حیوانات بوده. جایی که با وجود تبلیغات، همچنان تصویری از اسارت، افسردگی و رنج حیواناتیست که حق زندگی آزاد دارند.
بر اساس اظهارات مسئولان شهری، باغوحش صفه با ۳۳۰ حیوان از ۳۵ گونه، در نوروز امسال پذیرای هزاران بازدیدکننده بود؛ اما پشت این جاذبه گردشگری، واقعیتی تلخ پنهان است. گرمای طاقتفرسای تابستان پیشروی اصفهان، قفسهای تنگ، شرایط غیراستاندارد نگهداری، و نبود قوانین حمایتی از حیوانات، این مکان را به «اسارتگاه مدرن» تبدیل کرده است؛ جایی که حتی پرندگان شکاری با بالهای چیدهشده، از پرواز محروم شدهاند.
کارشناسان و حامیان محیطزیست میگویند باغوحش صفه نه آموزشی است، نه تفریحی. حتی اگر نیت آموزشی هم باشد، اسارت حیوانات پیام اشتباهی به کودکان میدهد؛ اینکه حیوانات اسباب سرگرمیاند، نه موجوداتی با حق حیات و آزادی.
با اینکه جهان مدتهاست از مفهوم سنتی باغوحش عبور کرده و بهسوی باغوحشهای مجازی، پناهگاههای حیات وحش و سیاستهای حفاظتی واقعی حرکت کرده است. در ایران اما، هنوز شهرداریها باغوحش را با شهربازی و مکانهای تفریحی و گردشگری در یک ردیف میدانند: فقط یک «امکانات شهری».
خرسی که در «پایتخت» دقایقی نقشآفرینی کرد، حالا بهانهای شده تا بار دیگر سرنوشت حیوانات در باغوحش صفه و امثال آن مورد توجه قرار گیرد. حیواناتی که نه در قاب تلویزیون، بلکه در قفسهای واقعی، زیر آفتاب داغ، بیآنکه فرصتی برای فرار داشته باشند، نفس میکشند.
آیا وقت آن نرسیده که اصفهان، شهری با این همه پیشینه فرهنگی، جاذبه تاریخی و زیستمحیطی، راهی نو در پیش بگیرد؟ شهری که به جای قفس، مفهوم «شهر بدون اسارت» را به تصویر بکشد؟