اسب‌های نقش جهان؛ روایت خاموشی در دل تاریخ

در قلب اصفهان، جایی که شکوه معماری صفوی هنوز زنده است و آجرها نفس می‌کشند، اسب‌هایی زندگی می‌کنند که کمتر دیده می‌شوند، کمتر شنیده می‌شوند و کمتر از آن‌ها گفته می‌شود. میدان نقش جهان، با همه عظمت و زیبایی‌اش، برای بسیاری به تصویری از تاریخ زنده بدل شده، اما برای این اسب‌ها، به صحنه‌ای روزمره از کار، خستگی و گاه رنج تبدیل شده است.

اسب‌های نقش جهان؛ روایت خاموشی در دل تاریخ

سارا اکبری- در قلب اصفهان، جایی که شکوه معماری صفوی هنوز زنده است و آجرها نفس می‌کشند، اسب‌هایی زندگی می‌کنند که کمتر دیده می‌شوند، کمتر شنیده می‌شوند و کمتر از آن‌ها گفته می‌شود. میدان نقش جهان، با همه عظمت و زیبایی‌اش، برای بسیاری به تصویری از تاریخ زنده بدل شده، اما برای این اسب‌ها، به صحنه‌ای روزمره از کار، خستگی و گاه رنج تبدیل شده است.

در ساعات پررفت‌وآمد، در حالی که گردشگران با لبخند درشکه‌سواری می‌کنند، این اسب‌ها بار بی‌وقفه آدم‌ها را می‌کشند. آفتاب تیرماه داغ است، سایه‌ای نیست، آب خنکی در کار نیست، و گاهی زخم‌هایی بر تن، حکایت از فرسودگی دارند. یکی از سورچی‌ها بی‌تفاوت می‌گوید: «عادت کرده‌اند، کاریش نمی‌شه کرد.» اما واقعیت این است که هیچ عادت تلخی نباید توجیهی برای رنج باشد.

مدیران شهری می‌گویند این درشکه‌ها بخشی از فضای گردشگری نقش جهان‌اند، اما کمتر کسی از ضرورت مراقبت و استانداردهای نگهداری صحبت می‌کند. در مقابل، گروه‌هایی از فعالان حقوق حیوانات، بارها نسبت به شرایط این اسب‌ها هشدار داده‌اند و خواستار نظارت جدی‌تر و جایگزین‌های انسانی‌تر شده‌اند.

اسب‌ها زبان اعتراض ندارند، اما تنشان سخن می‌گوید. از لنگیدن آرام یکی‌شان گرفته تا خیره‌ماندن به دوردست‌ها وقتی بار خالی شده و دمی آسایش می‌یابد. هرکدام‌شان داستانی دارند، خاطره‌ای، و زحمتی که نه دیده می‌شود، نه پاس داشته می‌شود.

نقش جهان می‌تواند همچنان میدان شکوه و گردش باشد، می‌تواند تصویر درشکه‌های سنتی را حفظ کند، اما نه به قیمت فراموش‌کردن حقوق حیواناتی که بخشی از آن تصویرند. اسب‌های نقش جهان، اگرچه سخن نمی‌گویند، اما سکوتشان پر از روایت است—روایتی که ما باید بشنویم، ببینیم، و مسئولانه‌تر با آن روبه‌رو شویم.

 

ارسال نظر

اخرین اخبار
پربیننده‌ترین اخبار