نمیتوانستم همه درآمد اندکم را هزینه کنم بنابراین سعی میکردم با صرفهجویی ذخیرهای هم داشته باشم.
پسرها که یکی روی ویلچر بود و نمیتوانست سراغی از من بگیرد و دومی هم درحالیکه بهترین دوران زندگی یعنی نوجوانی را میگذر…
دلم نمیخواست از کسی با گلایه یاد کنم چون میدانستم بزرگترین مقصر اینهمه نابسامانی در زندگی حسرت خودم هستم که از آغاز…
حسن آقا هنوز هم معتقد بود خودکرده را تدبیر نیست.
مالک کلید را به من داد و از محبس زیرزمینی خارج شد.
بالاخره بلایی که منتظرش بودم و در این مدت برایم عذاب وجدان به وجود آورده و دلهره مضاعف ایجاد کرده بود به سرم آمد
هنوز موبایلی را که هدیه مقام طوسی پوش بود داشتم.
کمی آرام شده بودم. اینطور که ابراهیم میگفت تقریباً به خیر گذشته اما هنوز هم نگران چک دومیلیاردی سفید امضایی بودم که…
ملکی بادمجان دور قاب چین هم با تکان دادن سر مرتب حرفهای مقام طوسی پوش را تأیید میکرد اما حال دیگر مطمئن بودم که هرچه…
بقیه اسناد داخل پوشه طبیعی به نظر میرسید که همه امضاهایش شده بود اما آن صورتجلسه مشکوک را امضاء نکردم و زیر کازیه…