آخرین اخبار حسن روانشید

  • پانزده روز به همین منوال گذشت و در این مدت تنها دو بار توانستم از مسئولان بخش سرطان موافقت بگیرم که پدر و مادر دختر از…

  • امروز سومین روزیست که دختر در بخش سرطان بیمارستان بستری است. پدر و مادر درمانده‌اش که سعی می‌کنند آرام باشند به‌جز آب…

  • دوست دوران بچگی من که حالا برای خودش جوان رشیدی شده، درمانده بود که میان این هم‌میهنان گریان چه باید کرد به‌ناچار سرش…

  • سه روز اول را تنها به استراحت و گردش در باغ کوچک ویلای دوستم گذراندیم تا تغییر زمان را در خودمان متعادل کنیم.

  • مردم چقدر به یکدیگر محبت می‌کنند. باور کنید از جانبدوستان خوب شانس آورده‌ام. او هم یکی از همین رفقای دوران نوجوانیم…

  • تلاش‌ها برای مهیا شدن بیشتر شد. زن و شوهر آن‌چنان از خود بیخود شده بودند که باعث نگرانی من از ادامه این سفر پرمخاطره می…

  • زندگی بدون عشق چقدر سخت است و زمانی که در لباس عاطفه انسانی برای کسی ظاهر می‌شوی، چقدر لذت‌بخش و دوست‌داشتنیست.

  • آری. حسرت برای اولین بار در زندگی از کاری که می‌خواست انجام بدهد کاملاً راضی بود. تمام عمرش یعنی از دوازده‌سالگی هرچه…

  • واقعیتی انکارناپذیر بود. در مقام مقایسه، وضعیت او برای هیچ پدری نمی‌توانست قابل‌تحمل باشد البته چون هنوز پدر نشده بودم…

  • ابراهیم مثل همیشه سر کلاس پیانو مشغول آموزش هنرجویانش بود به دفتر رفتم تا با مدیر کانون حال و احوال کنم و منتظر بمانم…