آخرین اخبار حسن روانشید

  • مادر مادر، حتماً حالا احساس می‌کنی که در شکست دادن احساسات و قلب جریحه‌دار فرزندی که تمام دوران نوجوانی و جوانی‌اش را…

  • حالا کم‌کم بین من و مادر و خانواده فاصله افتاده بود، او و برادر کوچکم هنوز هم در کنار هم زندگی می‌کردند، بعضی وقت‌ها…

  • گل از گلش شکفته شد، از جا برخاست و به‌طرف سماوری که در گوشه مغازه بود رفت

  • روزها در پی هم می‌گذشت و رکود حاصل از ادامه دفاع مقدس همه کارهای را تحت‌الشعاع خود قرار داده بود

  • با حضور مجدد دشمنان دیرینه آرامش نسبی که به زندگی‌مان برگشته بود پرواز کرد.

  • اقامت ما در آن باغ با آرامشی نسبی توأم شده بود. حالا دیگر می‌توانستیم در همان فضای سبز روزهای جمعه را از دوستانی مثل…

  • تقریباً همه سرمایه نقدیم را در شرکتی که در کویت داشتم هزینه کرده بودم.

  • خدا می‌داند ماه‌ها چه ها می‌کشیدم اما دم نمی‌زدم. می‌خواستم به خودشان ثابت شود این طریق انتخاب همسر برای یک جوان…

  • این‌گونه می‌شود یک جوان خودساخته پدر ازدست‌داده را که توانسته است از سن ۱۲ سالگی جای بزرگ خانواده را بگیرد و خواهر و…

  • کسی حواسش به من نبود. آن‌ها به مقصود و هدف نهایی خودشان که از طرح‌های مادر بود رسیده بودند و می‌دانستند حسرت در دامی…